انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

نقد نقد دلنوشته افکار مشوش| kimiya کاربر انجمن ناولز

nazinazi is verified member.

ارشد بخش اجرایی کتاب
کادر مدیریت
ارشد
توت‌فرنگی🍓
تیم تگ
منتقد
ویراستار
گرافیست
طراح
کتابخوان
گوینده
تاریخ ثبت‌نام
10/4/24
نوشته‌ها
386
  • موضوع نویسنده
  • #1
  • موضوع نویسنده
  • #2
نویسنده عزیز از اینکه به تیم منتقدان ما اعتماد کردید سپاسگزاریم، باشد که این نقد مایه پیشرفت و شیوایی قلم شما شود🌻
✨نقد پذیری و حفظ احترام و آرامش و جلوگیری از ایجاد تنش نشان دهنده شخصیت والای شما نویسنده گرامی است.
پس از قرار گرفتن نقد نامه تا ۲ روز فرصت پاسخدهی به منتقد را دارید ؛ لطفا از بی احترامی و بحث بی‌مورد خودداری کنید.
باتشکر از صبر و شکیبایی شما🌸

منتقد شما: @الکتـــرآ ღ
 
به نام خالق زیبایی ها
عنوان

عنوان «شبی از شب‌های افسانه‌ها» بلافاصله تم شاعرانه و مرموز اثر را به مخاطب منتقل می‌کند. استفاده از «شب‌های افسانه‌ها» فضای ماورایی و سرشار از رمز و راز را نوید می‌دهد و حس کنجکاوی خواننده را برمی‌انگیزد که در پی کشف چه روایت یا تجربۀ شاعرانه‌ای است. کلمه‌ی «شبی» در آغاز عنوان، حسِ گذر زمان و یک لحظه‌ی خاص را تداعی می‌کند؛ لحظه‌ای که می‌تواند نقطه‌ی عطفی در درون شخصیتِ منِ شعری باشد. هم‌چنین «افسانه» به‌آسانی ذهن را به داستان‌ها و روایت‌های اسطوره‌ای متصل می‌سازد که برخلاف روایت روزمره، جنبه‌ای نمادین و اسطوره‌وار دارند.
اما با وجود این میشد نامی خاص تر برای اثر برگزید تا علاوه بر تداعی کننده حس اسطوره ای واژگان خاص تری را دربربگیرد.



خلاصه


این فایل فاقد خلاصه بود. پیشنهاد می شود برای بهبود اثر و آشنایی مخاطب با مطلب خلاصه افزوده شود.




مقدمه
در انتشاراتِ مجموعهٔ شعر، معمولاً مقدمه‌ای کوتاه درج می‌شود که خواننده را از زاویهٔ شاعر و مسیرِ خلق اثر آگاه کند. این مقدمه می‌تواند خلاصه‌ای از انگیزۀ سرودن (مثلاً تلاقی یک حادثهٔ شخصی یا سفر با موضوع شب و عشق) باشد. این اثر فاقد مقدمه بود.




ژانر


دلنویس ژانر این اثر را ذکر نکرده؛ اما ژانرِ این مجموعه را می‌توان شعری عاشقانه و تاحدودی نمادگرایانه دانست. در این قطعات، شاعر بیشتر به سرایش آزادانه می‌پردازد؛ تمایل به ساختار کلاسیک وزن‌دار کمتر محسوس است و گاهی به سمت نوآوری در ساختار و زبان پیش می‌رود. در لحن و فضا، عنصر خیال‌پردازی و نمادپردازی («ماه پنهان شده»، «باد بازیگوش»، «ستاره‌ها قصه می‌گویند») حاکم است که بیانگر گرایش به نمادگرایی و سمبولیسم درونی است. همچنین می‌توان وجوهی از ادبیات درونی و شاعرانه را در توضیحِ احساسات درونی شخصیتِ اول‌شخص دید.




جلد


این اثر فاقد جلد است. می‌توان پیشنهاد داد که برای کتاب «شبی از شب‌های افسانه‌ها» جلدی طراحی شود که فضای «شب» و «افسانه» را منتقل کند: پس‌زمینه‌ای تیره با جلوه‌هایی از مهتاب (نوری نرم و سرد)، ستاره‌های پراکنده و شاید ظلِّ پراکنده‌ی یک معشوق شبح‌وار. فونت عنوان بهتر است خطاطی ایرانی باشد تا حس کلاسیکِ شعر فارسی در عین مدرن‌بودن منتقل شود. رنگ‌ها می‌توانند در طیفی از آبی‌های تیره تا نقره‌ای باشند تا فضای رمز و رازِ محتوای شعری بازتاب دهد. در غیاب جلد، خودِ اشعار تأکید بر کنشِ «دیدار تحت مهتاب» و «باد» و «ستاره» دارد که راهنمای طراحی جلد خواهد بود.




گسترش شخصیت یا موقعیت


از آن‌جا که شاعر به روایت اول‌شخص می‌پردازد، شخصیت اصلی (منِ شاعر) در متن مستقیم حضور دارد؛ اما خودِ معشوق بیشتر به شکل یک «دیگریِ ناشناخته» باقی مانده است تا مخاطب فضا را به‌صورت فرضی و نمادین تجربه کند. در قطعه‌ی اول، معشوق «مسافرِ بی‌گذرنامه‌ی قلبم» توصیف می‌شود؛ عبارتی که هم هویتِ او را مرموز نگه می‌دارد و هم قدرت تغییر درون شاعر را نشان می‌دهد. در قطعات بعدی، معشوق به چشمِ راوی مشخص‌تر می‌شود: در «نسیم رهگذر»، تصویری از «تو» مشاهده می‌شود که تنها با حضورش، فصلِ طبیعت را تغییر می‌دهد و نسیم را بازیگوش می‌کند. اما همچنان جزئیات تاریخی و روان‌شناختیِ ایشان در حاشیه باقی می‌ماند و تاکید بر تاثیری است که بر شاعر می‌گذارد. بنابراین موقعیت در حال تحول است: نخست انتظار و سپس وصال و نهایتاً جدایی. توسعه‌ی موقعیت در فصولِ «بهار»، «تابستان» و «پاییز»، چرخه‌ی تغییر احساسی را نشان می‌دهد؛ اما شخصیتِ عمیقِ معشوق همچنان در پرده‌ای از ابهام است تا حس اسطوره‌ای تقویت شود.




فضاسازی


فضاسازی در شعرهای ارائه‌شده نقشی محوری دارد. در «شبی از شب‌های افسانه‌ها»، فضا با تصویر «مهتاب»، «ستاره‌ها»، «باد» و «سکوتِ شب» تبیین می‌شود. نوعِ انتخاب واژگان، خواننده را در یک شبِ ساحری قرار می‌دهد که احتمالاً خارج از زمان عادی است. حس معلق بودن میان رؤیا و واقعیت، با عبارت «رازِ هزاران دلداده را در سکوتِ خود حفظ کرده» تقویت می‌شود. در «نسیم رهگذر»، فضا به ساحت خانگی و روزمره منتقل می‌شود: «هر صبح که از خواب برمی‌خاستم / پرده‌ها را کنار می‌زدم تا نسیم سرد بهاری صورتم را نوازش کند». سپس ناگهان حضور معشوق فضا را دگرگون می‌کند و حس دعوت به فصل تازه‌ای از زندگی را به‌وجود می‌آورد. در خلاصۀ سه فصل (بهار، تابستان، پاییز)، هر فصل دارای فضاسازی نمادین از طبیعت (شکوفه‌ها، سایه درخت، برگ‌های ریزان) است که به‌صورت دقیق با مراحلِ عاطفی عشق همسوست. بنابراین فضاسازی نه صرفاً مکمل کلام، که از ارکان اصلی انتقال محتوا و حسِ اثر است.




زبان و بیان


در زبان و بیانِ این اشعار، آمیختگی واژگان کلاسیک و معاصر جلب توجه می‌کند. کلمات همچون «آستانه‌ی وجودم»، «مسافرِ بی‌گذرنامه»، «طنین صدایش» و «اهریمن بی احساس» بارِ احساسات صمیمی و شدید را منتقل می‌کنند. استفاده از کلمات روزمره در کنار واژگان نمادین، تعادلِ میان بیان شاعرانه و نزدیک‌بودن حسی را حفظ کرده است. از لحاظ نحو، ترکیب جملات کوتاه و بلند، وقفه‌های ذهنی (با «انگار، / همه عمر…») و ساختارِ غیرشفافِ گاهی ارجاع‌وار به تاریخچه‌ی رابطه، همه نشان می‌دهد شاعر تلاش داشته با زبانی انعطاف‌پذیر، درونیاتِ پیچیده‌ی خود را به تصویر بکشد.




ریتم و موسیقی


هرچند این اشعار فاقد قافیه‌های منظم و وزنی کلاسیک (مصراع‌های هم‌سنخ) است، اما شاعر به ریتم درونی و موسیقایی جمله‌ها توجه داشته است. مثالِ «شبی از شب‌های افسانه‌ها… تنها من و او، زیر سایه‌بانِ مهتابی که گویی / «رازِ هزاران دلداده را در سکوتِ خود حفظ کرده.»»، خوانشِ پیوسته و نرم دارد که با فاصلۀ تنفسیِ شاعر در میانه‌ی مصراع‌ها (ویرگول‌ها، اما و نقطه‌گذاری‌های دقیق) به گوش می‌رسد. در «نسیم رهگذر»، تکرار صداهای «س» و «ر» («بادها تنها میهمانان بی‌مزۀ پنجرۀ من بودند… پرده‌ها را کنار می‌زدم») حس لطافت نسیم را تداعی می‌کند. در قطعه‌های فصل‌ها نیز تصاویری مثل «تابستان عاشقی» که در کنار تو زیر سایه‌ی درخت»، ترکیب واژگان باعث ایجاد موسیقی ملایم می‌شود؛ هرچند اگر در هنگام خواندن با صدای بلند و توقف‌های تعمدی اجرا شود، حسِ لایتغیری از آمیختگی کلمه و معنا شکل می‌گیرد. بدین ترتیب، گرایش نحو آزاد اما موزون، به ایجاد موسیقی متنِ ذهنی برای خواننده کمک می‌کند.




ساختار شعر


ساختار اشعار اغلب آزاد است و شاعر از قالب‌های کلاسیک مثل غزل یا دوبیتی فاصله گرفته است. در قطعات ارائه‌شده، گاه بندهای کوتاه (نسیم رهگذر) و گاه بندهای بلندتر («شبی از شب‌های افسانه‌ها») دیده می‌شود. هر بند با یک وقفه‌ی حسی (نقطه یا ویرگول و گاهی کلمات انتقالی مثل «انگار،») خوانش را به توقف و تفکر وا‌می‌دارد. در سه فصل (بهار، تابستان، پاییز)، ساختار فصل‌ها به‌صورت روایتگونه و توصیفی در هر بند نمود دارد: هر فصل شروعِ مبحث فصل خارج از عشق را دارد، سپس ورود معشوق را به تصویر می‌کشد و نهایتاً پیامدِ هر فصل را نشان می‌دهد. چنین ساختاری روایتِ یک داستانِ عاشقانه‌ی سه‌مرحله‌ای در قالب چند قطعه‌ی مستقل را ممکن می‌سازد. در اکثر قطعات جایگاه راوی «منِ شاعر» است؛ اگر در یکی دو شعر کوتاه زاویهٔ دید را به «تو» یا حتی سوم شخص تغییر دهید، می‌توانید آمیزه‌ای از فاصله و نزدیکی ایجاد کنید. این تضاد کمک می‌کند که خواننده گاهی خود را جای معشوق بگذارد و گاهی هم نظاره‌گر موقعیت باشد.




وزن شعر


وزن اشعارِ این مجموعه به‌طور دقیق از قالب عروضی پیروی نمی‌کند؛ گرچه در برخی مصراع‌ها می‌توان نشانه‌هایی از تکیه‌گاه‌های موزون یافت (مثلاً «شبی از شب‌های افسانه‌ها» تقریباً به وزنِ چهارپاره نزدیک است). با این حال، شاعر از وزن آزاد بهره برده تا آزادی بیان و حسِ درونی را پررنگ‌تر کند. در جایی مثل «باد که موهایش را به بازی گرفته»، ردیف واژگان کوتاه و بلند در کنار هم قرار گرفته‌اند تا موسیقی ارگانیک‌تری شکل بگیرد. اگرچه این وزن‌آزادی ممکن است در نظر برخی مخاطبانِ سخت‌گیر کلاسیک‌پسند باعث کاهش انسجام عروضی شود، اما با توجه به فضای نوگرا و سمبولیستی اثر هماهنگ جلوه می‌کند.




آرایه‌ها


از آرایه‌های بکاررفته می‌توان به تمثیل («باد موهایش را به بازی گرفته»، «ستاره‌ها قصه می‌گویند»)، تشبیه («نسیم بازیگوش ناگهان در گیسوانم رقصید مثل نوازش مادری»)، کنایه («مسافرِ بی‌گذرنامه‌ی قلبم» برای عشقِ ناشناخته) و سمبول (ماه، ستاره و نسیم به‌عنوان سمبلِ زمان، اسرار و پیام‌آور عشق) اشاره کرد. بهره‌گیری از ایهام نیز در عباراتی مثل «این انتظار، یک فریب است / شاید شوخی‌ای از طرف باد یا ماه…» دیده می‌شود؛ زیرا «انتظار» هم معنایِ فریب خوردن و هم معنای صبرِ عاشقانه را در بر می‌گیرد. همچنین تکرار «تو» و «من» برای تأکید بر تضاد میان حافظۀ گذشته و اکنونِ بودن در کنار معشوق، به پدید آمدن آرایۀ تکرار (توازی) کمک کرده است.
ایهام‌ها و سمبول‌های قوی باعث غنا شده‌اند، اما اگر بخش‌هایی بسیار پیچیده و ابهام‌آلود باشد، خواننده ممکن است از دست بدهد. توصیه می‌شود میان جایی که قصد دارید پیچیدگی ایجاد کنید (تا خوانش چندباره بخواهد) و جایی که لحنِ شفاف‌تر برای انتقال عاطفه مهم است، تعادل به وجود بیاید.



پیام و مفهوم


پیام اصلی مجموعه، بیانِ چرخه‌ی عشق از انتظار تا وصال و جدایی در پیِ گذر زمان و تغییر فصل‌هاست. شاعر تلاش می‌کند نشان دهد که عشق چیزی فراتر از یک رابطه‌ی دو نفره است؛ عشقی اساطیری و فراتر از زمان و مکان. مفهومِ امید به بازگشت و محافظت از معشوق (در قطعه‌ی پایانی «آیا دوباره فرصتی برای محافظت از لبخندش خواهم داشت؟») بر محور وفاداری در برابر جدایی استوار است. پیام ضمنیِ دیگری نیز وجود دارد: عشق، همانند نسیم و ماه، گاهی بازیگوش و گریزپا است، و شاعر ناگزیر از پذیرش فریب‌کاریِ این احساساتِ متغیر است. در نهایت، مفهومِ «دوری و وصال» در دلِ طبیعتِ چهار فصل در قالب نمادها منتقل می‌شود تا عمق رابطه‌ی شاعرانه را به طرزی کلیشه‌زدایی‌شده به تصویر بکشد.




سخن منتقد


در نگاه یک منتقد ادبی، مجموعه‌ی «شبی از شب‌های افسانه‌ها» را می‌توان نمونه‌ای برجسته از ترکیب زبان نو با رگه‌هایی از روایت سنتی و عناصر نمادگرایی دانست. شاعر در بیان درونیات و ماجراهای قلبی اسطوره‌ای، موفق به خلق فضاهایی معنادار شده که خواننده را به تأمل وامی‌دارد. با وجود این، عدم به‌‌کارگیری وزن عروضی منظم ممکن است برخی مخاطبان کلاسیک‌پسند را به چالش کشد. همچنین، شخصیت معشوق همچنان پنهان باقی مانده و اگرچه نمادین بودنِ او تقویت‌کننده‌ی فضای اسطوره‌ای است، اما گاهی دلتنگی خواننده برای داشتن تصویری دقیق‌تر از این «دیگری» را برمی‌انگیزد. از سوی دیگر، بهره‌گیری استادانه‌ی شاعر از آرایه‌های بلاغی نظیر ایهام و تشبیه و سمبل‌ها، اثری سرشار از غنای معنایی و چندلایگی ساخته است. به نظر منتقد، اگر شاعر در بخشی از مجموعه جزئیاتی از روابط گذشته‌ی شخصیت را درج می‌کرد، می‌توانست به همذات‌پنداری بیشتر مخاطب کمک کند؛ اما همین عدم‌تمایل به آشکارسازیِ مطلق، فضای رازآلود شعر را تثبیت می‌کند.

قلمتون مانا
 
  • موضوع نویسنده
  • #4
تاریخ تحویل نقد: ۱۴۰۴/۳/۱۲
تاریخ بسته شدن تاپیک: ۱۴۰۴/۳/۱۴


نویسنده گرامی تا قبل از بسته شدن تاپیک امکان پاسخ به نقد در همین تاپیک وجود دارد. @kimiya
 
ممنون از نقد پر از جزئیاتتون🌷
درمورد مقدمه و خلاصه باید بگم که؛
خلاصه رو از عمد ننوشتم.باورم بر اینه که اسم فی البداهه ای که برای اثر گذاشتم (که قطعاً جای تغییر داره و باید بیشتر روش کار بشه) مخاطب خودش رو جذب خواهد کرد.
درمورد مقدمه هم، درست میگید باید حتماً براش بنویسم...
مرموز بودن شخص دوم به دو دلیل بود:
دلیل اول اینکه از ابتدا در نظر داشتم که این مجموعه شعر (افکار مشوش)شامل دو بخش باشه؛ من و او.
و در واقع این تاپیک فقط به موضوع من اختصاص داره(مثل یک مجموعه شعر دو جلدی)
و دومین دلیل اینه که هنوز در بیان بخش دوم مهارت لازم را ندارم و هنوز جای کار دارد...

در مورد بقیه موضوعات با شما موافق هستم.قلم من هنوز جای رشد داره و این اثر فقط یک اثر خام بود که تازه پا به این جهان گذاشته...

در پایان دوباره از شما ممنونم که وقت ارزشمند خودتان را برای من گذاشتید و این اشعار رو مطالعه و به صورت کامل نقد کردید🌷🙏
 
عقب
بالا