انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

نقد نقد شعر مثل بامدادی که گذشت| زری کاربر انجمن ناولز

nazinazi is verified member.

ارشد بخش اجرایی کتاب
کادر مدیریت
ارشد
تیم تگ
منتقد
ویراستار
گرافیست
طراح
کتابخوان
گوینده
تاریخ ثبت‌نام
10/4/24
نوشته‌ها
426
  • موضوع نویسنده
  • #1
نام شعر: مثل بامدادی که گذشت
نویسنده: @SONA


نویسنده عزیز از اینکه به تیم منتقدان ما اعتماد کردید سپاسگزاریم، باشد که این نقد مایه پیشرفت و شیوایی قلم شما شود🌻
✨نقد پذیری و حفظ احترام و آرامش و جلوگیری از ایجاد تنش نشان دهنده شخصیت والای شما نویسنده گرامی است.
پس از قرار گرفتن نقد نامه تا ۲ روز فرصت پاسخدهی به منتقد را دارید ؛ لطفا از بی احترامی و بحث بی‌مورد خودداری کنید.
باتشکر از صبر و شکیبایی شما🌸

منتقد شما: @BenNET
 
به نام خالق قلم

۱. عنوان
«مثل بامدادی که گذشت» عنوانی است بارِ احساس و گذر زمان. شما با این عبارت به‌خوبی حس تلخیِ فرا رسیدن روز و از دست رفتن لحظه‌های آغازین را به خواننده منتقل می‌کنید. این عنوان، از یک‌سو به تقابل روشنایی صبح و تاریکیِ درون شاعر اشاره دارد و از سوی دیگر «گذشتن» را به مفهوم ناگزیرِ تغییر روحِ آدمی نمایان می‌سازد.


۲. خلاصه
در این شعر، گویی سخن از مجالی است که بین شب و روز در نوسان است:

• باغی که از خاطرات تلخ می‌خندد،

• ساحلی که نور ماه را می‌بلعد،

• اشکی که بر شاخه‌ها فرود می‌آید و بر برگ‌ها می‌لرزد،

• باران ریزی که از ابرها فرو می‌ریزد و چشم‌انداز را می‌شوید،

• و در نهایت دلتنگی‌ای که شاعر را در آغوش می‌فشرد و خبری از بیتی نو نمی‌دهد.

برای سبک دلنوشته و شعر این نوع خلاصه مقبول است.



۳. مقدمه
مصراع «باغ، به صد خاطره‌های تلخ خندید» به‌مثابه پرده اول نمایش، فضایی متناقض فراهم می‌آورد: باغی زنده و خندان اما پر از زخمِ گذشته. شما در این مقدمه با کنشی استعاری مخاطب را به دفتری از اندوه می‌کشانید و او را آماده ورود به جهان تجربه‌های زنده‌ی شاعر می‌سازید.


۴. ژانر
با ترکیب عناصری از تراژدی و عاشقانه، شعر شما میان دو ساحلِ غم و امید در نوسان است. وجه تراژیک در تصویر اشک و تنهایی نهفته و وجه عاشقانه از پیوند نور ماه با آب و حس لطافت قطره‌های باران جاری است.


۵. جلد
اگر این شعریت در قالب یک دفتر یا کتاب منتشر شود، جلد می‌تواند عکسی از سفیدیِ مه‌گرفته بر بستر باغِ نیمه‌خواب یا ماهی در انعکاس آب باشد. اکنون اما شعریتِ بدون جلد نیز در اولین سطرهایش پوششی بس دقیق می‌یابد: «باغ خندان اما تلخ‌خاطره» خود بهترین پیش‌درآمد تصویری است.


۶. گسترش شخصیت یا موقعیت
گویندهٔ شعری شما، «شاعر-بیننده» است که میان خاطره و طبیعت معلق مانده. شما با ارجاع‌های پیاپی به «من» و «نشستن بر بام»، به تدریج موقعیتی از تنهایی و تأمل عمیق شکل می‌دهید. این گسترش موقعیتی روشن است اما شاید در ادامه بتوان لایه‌های درونی‌تری—چون انگیزهٔ حضور در آن ساحل یا رابطۀ عاشقانهٔ ناتمام—را بیشتر کاوید.


۷. فضاسازی
فضای شعر توأم با شب، ماه، باران و باغی یادآورِ رمانتیسمِ غمناک است. شما با عناصر طبیعی (ماهِ نورانی، قطره‌های باران، شاخۀ درختان) جهان ویژه‌ای می‌آفرینید که هم ملموس است و هم شاعرانه. تنها گاه در گذر میان تصاویر، پیوند سراسری میان آنها می‌توانست روان‌تر باشد تا خواننده کمتر بارفتن از یک نما به نمای دیگر مواجه شود.


۸. زبان و بیان
کلمات شما از قوت استعاره و ایماژ برخوردارند: «ماه به حال من خندید»، «پایم را در دامن غم کشیدم» و «قطره اشکی از چشم شاخه». این ترکیب‌ها بیانی تأثیرگذار می‌آفرینند. با این حال گاه ساختارهای مرکب (نظیر «ساعتی بر لب ساحل نشستم») نیازمند بازنگری اندکی در آوایش تا از ابهام فاصله گیرد و سیلاب‌ها به‌سهولت جاری شوند.


۹. ریتم و موسیقی
گرایشی به قالب سپید دارید و از وزن‌های کلاسیک فاصله می‌گیرید. در نتیجه جمله‌ها به‌شیوۀ گفتاری جاری می‌شوند. برای افزایش موسیقی درون‌شعری، می‌توانید روی تکرار آوایی (واج‌آرایی) و قرینه‌سازیِ طول مصراع‌ها متمرکز شوید. مثلاً «ماه فرو ریخته در آب / چون کبوتر بر روی بام نشستم» اگر اندکی بازآرایی گردد، وزن درونی قدرتمندتری می‌یابد.

در مجموع، شما با خلق تصاویری قدرتمند و حال‌وهوایی نوستالژیک فضای شعریِ غنی فراهم آورده‌اید. با توجه به ارکان فوق می‌توانید پیوند میان تصاویر را مستحکم‌تر و درون‌مایه‌های نهفته را ژرف‌تر نمایید تا اثری یکپارچه و آوازی‌تر ارائه شود.




قلمتان مانا🌺
 
عقب
بالا