[اشعار تک بیتی]

[a_m_i_r_h_f]

در غمت، گر جان به دشواری دهم، معذور دار
زآنکه دل تنگ است و آسان بر نمی‌آید نفس…

#هلالی_جغتایی

 

[a_m_i_r_h_f]

بی‌یار مانده رویِ تو، از بیمِ خویِ تو
ورنه کدام‌کَس که دلش مایلِ تو نیست؟...

#نظیری_نیشابوری

 

[a_m_i_r_h_f]

به ماهِ رویِ تو این آرزو که من دارم
هزار سال اگر بینمت هنوز کم است...

#بابافغانی_شیرازی

 

[a_m_i_r_h_f]

شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می‌توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

#فاضل_نظری

 

[a_m_i_r_h_f]

تمنّایش چو گردد گِردِ خاطر، مضطرب گردم
چو محتاجی که گردد در سرایش، میهمان پیدا...

#نظیری_نیشابوری

 

[a_m_i_r_h_f]

چه آتشی تو؟ ندانیم و این چه تأثیر است
که هر که دورتر از توست بیشتر سوزد...؟

#روشنی_همدانی

 

[a_m_i_r_h_f]

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را
با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را؟

#وحشی_بافقی

 

[a_m_i_r_h_f]

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری، طاقت نمانْد ما را...

#سعدی

 

[a_m_i_r_h_f]

تبی گر عارض‌ِ جسمم شود آن را دوا سازم
چه سازم سوزِ عشقی را که شد در استخوان پیدا...

#نظیری_نیشابوری

 

[a_m_i_r_h_f]

غم عالم نتواند به زمینش بزند
پرچمی را که غم عشق تو بالا ببرد…

#علی_مقیمی

 

[a_m_i_r_h_f]

بسویم بین و یک حسرت برون کن از دلم جانا
که از نادیدنت با حسرتِ بسیار می‌میرم...

#محتشم_کاشانی

 

[a_m_i_r_h_f]

بس که دنبالِ تو گشتم شُهرهٔ عالم شدم
سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانی‌ام...

#سجاد_سامانی

 

[a_m_i_r_h_f]

عقل در عشق تو انگشت ملامت بر من
آن قدر داشت که انگشت نما گردیدم...

#محتشم_کاشانی

 

[a_m_i_r_h_f]

بُردیم نقدِ حسرت و دادیم دل به تو
خاطر گران مدار که ارزان فروختیم...

#حزین_لاهیجی

 

[a_m_i_r_h_f]

دست بردم كه كشم تير غمش را از دل
تير ديگر زد و بردوخت دل و دست به هم…

#وصال_شیرازی

 

[a_m_i_r_h_f]

آمدی، کز غمِ بیرون زِ شمارم پرسی
بنشین، تا به تو یک‌یک بشمارم، بنشین...

#آذر_بیگدلی

 

[a_m_i_r_h_f]

روز از برم چو رفتی، شب آمدی به خوابم
اینَ‌ست اگر کسی را عمری بُوَد دوباره...

#کلیم_کاشانی

 

[a_m_i_r_h_f]

منم که سهمِ تو هستم، مرا به کم مفروش
صبور باش عزیزم‎، سهام‌داری کن...!

#یاسر_قنبرلو

 

[a_m_i_r_h_f]

تا سر زلف پریشان تو محبوب منست
روزگارم به سرِ زلفِ پریشان مانَد...

#سعدی

 

[a_m_i_r_h_f]

تبِ من از روی بیماری و بد حالی نبود
آتَشَش در سینه‌ام افتاد و من می‌سوختم …

#الهه_نوروزی