انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

متفرقه دیدگاه من از رمان‌های شما

متفرقه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

zahrazahra is verified member.

ارشد بخش سرگرمی + مدیر کتابخوان
کادر مدیریت
ارشد
ناظر رمان
کتابخوان
هنرمند
تاریخ ثبت‌نام
8/9/24
نوشته‌ها
696
  • موضوع نویسنده
  • #1
سلام سلام
من قصد دارم یک نقد خودمونی رمان هایی که خوندم رو اینجا بزارم.
تقریبا اکثرنون میدونید که از نقد کردن خوشم نمیاد و خب این نقد هایی که میزارم یجورایی نظرم درمورد اون رمان، شخصیت ها و ‌‌‌... هست.
خوشحال میشم بعد نظرتون رو با من به اشتراک بزارید اما توی این تاپیک ارسال نکنید
ممنونم❤️
|مدیریت تالار کتابخوانی انجمن ناولز|​
 
آخرین ویرایش:
  • موضوع نویسنده
  • #2
رمان: طومار

نویسنده: زهرا ارجمند نیا

خلاصه:
این رمان درباره سپیداره..
دختری که به قول معروف زنگوله پای طابوته..
مادرش وقتی نوه داشته سپیدار رو باردار میشه و به خاطر همین کهولت سن پدرش وقتی سپیدار کوچیک بوده فوت میشه..
و اینطوریه که خواهرزاده ها و یکی از برادر زاده های سپیدار ازش بزرگترن..
خانواده پر جمعیتی داره و همه همیشه ازش حمایت کردن و اون همیشه سعی کرده جبران کنه..
سپیدار از همون بچگی عاشق کتاب خوندن و دنیای رمان ها بوده و این علاقه اش به جایی میرسه که با اینکه رتبه خوبی آورده اما کتابداری میخونه و آرزو داره که یه کتاب فروشی داشته باشه..
و به فرهنگه کتاب و خوندنش کمک کنه‌..
و به این آرزوش میرسه..
کتابفروشی طومار افتتاح میشه..
در همسایگی طومار یه کفش فروشی هست که صاحبش آزاد خانِ‌..
آزاد خان یه مرد جوون که فرقش با سپیدار قد زمین تا آسمونه اما همیشه سعی کرده رو پای خودش وایسه و الان هم میخواد رسم بازاری بودن رو به سپیدار یاد بده..

شخصیت‌ها:

سپیدار:
لطیف،احساساتی،دلسوز،مستقل

شخصیت آزاد: سرد،مهربون،محکم،فداکار،بامعرفت

این قصه خیلی قصه ی خیال و قربون صدقه و شاهزاده ای که از غیب میرسه نیست..
بیشتر قصه واقعیت هاست ..
رمانه خیلی باور پذیریه و البته قابل درک
قلمش طوریه که اصلا حس اینکه این یه داستانه بهم دست نداد خیلی رئاله و آدماش همین ادمایی هستن که هر روز میبینیم..
اتفاقاتش همون هایی هستن که هر روز شاهدشونیم و این خیلی حس واقعی بودن میده..آرومه روانه و خوندنش چیزی بهت اضافه می‌کنه..

شاید نقص هایی هم داشته باشه شاید کمی‌ کلیشه‌ای ،قابل پیش بینی و کم هیجان باشه اما..
بنظرم این رمان رو واسه اگاهی، همه ی دخترای رمان خون باید بخونن..
در کل من دوسش داشتم..
پیشنهاد میشه👍🏻
(کلا من طرفدار تمامی رمان‌های خانم ارجمند نیا هستم)
 
  • موضوع نویسنده
  • #3
رمان: آشوک

نویسنده: سحر مرادی

خلاصه:
این رمان درباره ساره اس..
ساره چهارمین دختره یه خانواده داغونه..
از اونایی که حرص میخوری به خاطر زیادی مظلوم بودن و جهالتشون..
پدرش معتاده یه مادربزرگه پدری رو مخ داره که نقشش فقط حرص دادن مخاطبه
مادرش هم یه زن مظلومه که به خاطر نقص جسمی که داره از خودش دفاعی نمیکنه..
دوتا خواهرای بزرگش فقد برای فرار از خونه زود ازدواج کردن..
ساره از وقتی به خودش میاد باباش موهاشو میتراشه و لباس پسرونه تنش می‌کنه تبدیلش می‌کنه به پسر بچه ای به اسم آشوک و می‌برتش سر معامله های کثیفش و هر بلایی سر ساره میاره..
مجبورش می‌کنه براش مواد بگیره دزدی کنه از بچه بودنش سو استفاده کنه..
یه روز وقتی پلیسا ساره رو با مواد میگیرن..
محمد رضا همسایه روبه روییشون سر میرسه و جرم رو گردن میگیره..
با اینکه اونم سن کمی داشته ولی از همون سن کم با مرام بود..
خلاصه محمد رضا خیلی جاها ناجی ساره اس..
اما یه روز با دیدن خودکشی ساره دیگه ناجی بودن رو به تهش می‌رسونه و میاد خواستگاری..


شخصیت ساره:
احمق،مظلوم،درونگرا، سازگار، قوی

شخصیت محمدرضا:
محکم،آسیب دیده، حامی، دلسوز

رمان قشنگیه خیلی دیده نشده اما خیلیا ممکنه دوسش داشته باشن ولی خب اینم میدونم خیلیا هم ممکنه نصفه ولش کنن شاید خاصیت غم داستانه یا شایدم قلم..
اینجوری بود ک بیشتر حال و هوای درونی شخصیت هارو توصیف می‌کنه و خیلی خوب فضا رو توصیف نمیکنه گاهی اونقدر تو احوال اونا غرق میشه که داستان و روند اتفاقات رو واضح نمیگه و گنگ میمونه..
این گاهی گنگ بودن و از این شاخه به اون شاخه پریدنش حرصمو در می آورد نمیدونم شاید چون خوب نمی‌تونستم تو ذهنم تصویر سازی کنم..
بنظرم می‌تونست یه رمانِ کمی طولانی تر اما بهتر باشه..

دختر داستان برام دردناک بود اما اصلا دوستش نداشتم مظلوم، مسکوت، بدون اعتماد به نفس نمیدونم شاید کس دیگه ای توی اون شرایط آدم متفاوت تری از ساره میشد..
میدونم خیلیا توی رمان این مدل دختر دوست دارن ولی خب من جزوشون نیستم..
در کل بنظرم رمان بدی نیست با خوندنش شاید قدر خیلی چیزایی که داریم بدونیم..
ساره های زیادی تو دنیای واقعی هستند.
 
  • موضوع نویسنده
  • #4
رمان: نوازشم کن

نویسنده: مریم پیروند

خلاصه:
این رمان درباره مایاس..
مایا توی سن کم پدرش رو از دست داده..
با مادرش زندگی می‌کنه و با خانواده پدرش هم در ارتباطه..
مادرش زندگیه مرفهی رو براش ساخته..
مایا همیشه سرش تو لاک خودش بوده و سعی کرده درس بخونه و موفق بشه..
یه روز به طور اتفاقی(البته به ظاهر اتفاقی) با مردی به اسم فیاض آشنا میشه..
و به مرور با رفت و آمد فیاض به مایا ابراز علاقه می‌کنه..
اما خب مایا خیلی حس خوبی نداره..
و با مشورت مامانش سعی می‌کنه کم کم از فیاض دور بشه..
این اتفاق همزمان میشه با ورشکست شدن مامانش و بالا اومدنه بدهی های پشت سر هم..مامانِ مایا می افته زندان..
مایا سعی می‌کنه اوضاع رو مدیریت کنه..
دنبال وکیل میگرده..
ولی خب همه چی می‌چرخه و دوباره برمیگرده سمت فیاض..
مایا دیگه مطمئن میشه که فیاض یه کاسه ای زیر نیم کاسشه..
و فیاض هم این دفعه از در تهدید جلو میاد..
و به مایا میگه باید با من ازدواج کنی تا مادرت رو آزاد کنم..
مایا هم که میبینم چاره دیگه ای نداره با شرط و شروط به اجبار به فیاض جواب مثبت میده..
و با این کار از خانواده پدریش فاصله میگیره..
مایا فک می‌کنه فیاض به حرفاش عمل می‌کنه..
اما فیاض زرنگ تر از این حرفاس..
و البته از مامانِ مایا کینه ای داره..
که به این راحتی بخشودنی نیست..
کینه ای که همه تصوراتی که مایا از مادرش داره رو از هم می‌پاشه..


شخصیت مایا:
آروم،مهربون، صبور، قوی،فداکار

شخصیت فیاض:
زورگو،متعصب، کینه ای

رمان قشنگ و البته پر کششیه..
هر چند که توی موضوع های متنوع امروزی این موضوع شاید کمی تکراری شده باشه..
اما بنظرم از جذابیت رمان کم نمیکرد..
هم قلم هم موضوع جا برای بهتر شدن داشت..
ولی این مدل رمانِ پسر بد و روانی مخاطب خاص خودشو داره..
ممکنه از دستشون حرص بخورید این طبیعیه..
دختر قصه می‌تونست قوی تر و عاقل تر هم باشه..
اما در کل بنظرم اگه این تم رمان دوست دارید خوشتون میاد ازش
 
  • موضوع نویسنده
  • #5
رمان: شیپور فرشته

نویسنده: ملیکا کمانی

خلاصه:
این رمان درباره سُرمه اس..
دختری که توی شیراز بزرگ شده و از وقتی خودشو شناخته مادری نداشته و با پدر و پدربزرگش زندگی کرده..
و از وقتی یادش میاد سعی کرده حال دیگرانو خوب کنه..
و اینجوریه که وارد رشته روانشناسی میشه..
سرمه برای تکمیل درسش باید به تهران بره..
شهری که پدرش همیشه به طور عجیبی نسبت بهش گارد داشته..
البته خود سرمه هم خیلی مایل نیست شهر شاعرا رو ول کنه و بیاد به تهرانِ دودی ولی بالاخره این اتفاق می افته و سرمه به تهران میاد..
و هنوز نرسیده با آدمای جدیدی آشنا میشه و شروع به درمانِ اونا می‌کنه..
سرمه پا به عمارت می‌ذاره..
و با شاهان آشنا میشه..
یه عشقِ جذاب..
اما خب همه چیز همینقدر ساده پیش نمیره..
گذشته حرفای زیادی برای گفتن داره..


شخصیت سرمه:
دقیق،عاقل، مهربون،حامی، باهوش

شخصیت شاهان:جدی،دلسوز، جنتلمن، همیشه نگران برای عزیزاش

رمان قشنگیه..
بنظرم خوندنش لذت بخشه
اینو خیلی دوست داشتم که همه ی رمان توی عشق خلاصه میشد حتی چالش ها و معماهاش..
معمای داستان بنظرم از یه جایی به بعد قابل حدس بود..

شخصیت دختر داستان رو دوست داشتم اون حاضر جواب بودنه در عین منطقی بودن و همینطور دلبر بودنش رو حتی شاید بشه گفت این خوب بودن دیگه یکم فانتزی و غیر واقعی شد..

فقد تنها مشکلی که باهاش داشتم این بود که تا یه جایی نمی‌تونستم بگم کشش زیادی داره..
داستان جذاب بود اما شاید می‌تونست جور دیگه ای چیده بشه که بی نقص باشه..
در کل میتونم بگم رمانیه که شخصیت های دوست‌داشتنی داره..
پس پیشنهاد میشه
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا