انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

متفرقه [~ تلـــخ نـویـــس ~]

متفرقه
یک نفر ،
تنها یک نفر
از تمام جهان کافی است
که ایمان بیاوری
زندگی ارزش زیستن را دارد !
 
از عشق این روزا

داستانی به بلندای شنگول و منگول هم نمی توان نوشت

چه برسد به شیرین و فرهاد !!!
 
گرچــه ســـــرد بود جــای جــایِ آغوشــش


هرگـــــــز مـرا به حـــال خــودم رهـا نـکرد



تنهـایـــــی!
 
فراموشی یا بعبارتی امروزی الزایمرقبلا بیماری بو
ولی امروزه بایست گفت بعضی مواقع نعمته
روزگار است دیگر نمی شود کاری کرد
یا بسوز یابساز...
 
دَر تَلـآطُم روزگآر نآسآزگآر
مَن
دُورتَر اَز هَمیشه
کُنج ِ زندگی
جآ مآنده اَم ...
 
دیگر احتمال بازگشتن تو
لطیفه ای ست
که دوستان قدیمی
مرا با آن دست می اندازند
و آن قدر در خلأ غیبتت مرده ام
که هیچ زنگ تلفنی مرا از جا نمی پراند.
 
خـــوابهـایـم گاهـی...
زیباتر از زندگی ام مـی شـونــد...
کـاش گـــــاهــی...
بــــــرای همیشه خـــواب مــی مــانــدم
 
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ تحمل نمیکنند
ﯾﮑﯽ ﺗﺎﺏ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ
ﯾﮑﯽ ﻣﯽﺷِﮑﻨﺪ ...
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ نمی شکنند
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ می شود
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ...
 
او می رود دامن کشان
من زهر تنهایی چشان

دیگر مپرس از من نشان
کز دل نشانم می رود
 
بگـذار برآیِ چنـد لحظـہ هم که شُـده غـرق بآشَم ..
غـرق در اوجِ یِکــــ خیـآل ..
خیـآلِ اینڪـہ یکی هم در ایـن دنیـآ هستـــــ که
مَرآ انـدکـے دوستــــ داشته بآشَـد ..
 
همه چيزمان شرطى شده!
زنگ بزنى،زنگ ميزند!
پيغام بدهى،پيغام ميدهد!
دلت تنگ شود،دلش تنگ ميشود!
فقط اين دوست داشتنِ لعنتى ست كه شاملِ هيچ بند و تبصره اى نميشود!
كه اگر بفهمد دوستش داشته دارى،
بار و بنديلش را جمع ميكند و ميرود!
 
عقب
بالا