انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

[اشعار تک بیتی]

می‌کنم از سینه بیرون این دلِ غمخواره را
چند بتوان در گریبان داشت آتش‌پاره را؟

#صائب_تبریزی
 
نه هر مخاطب و هر حرف و هر حدیث خوش است
که جز تو با دگرَم نیست ذوقِ گفت و شنید...

#حسین_منزوی
 
غم هجوم آورده می‌دانم که زارم می‌کشد
وین غمِ دیگر که دور از روی یارم می‌کشد...

#وحشی_بافقی
 
عجب که راه‌ِ نفس بسته‌اید بر من و باز
در انتظارِ نفس‌های دیگرید از من...

#حسین_منزوی
 
زمانه زیر و رو دارد، رُخِ زشت و نکو دارد
شب اَر با گریه خو دارد، سحر بینند خندانش...

#میرزاده_عشقی
 
چه سود از شرحِ این دیوانگی‌ها، بی‌قراری‌ها؟
تو مَه، بی‌مهری و حرفِ مَنَت باور نمی‌آید...

#اخوان_ثالث
 
بی‌چیزی‌ام ببین که به بازارِ داغ عشق
جان عرضه کرده‌ام که تقاضا کند مرا...

#مرتضی_لطفی
 
گذشت عمر و به دل عشوه می‌خریم هنوز
که هست در پیِ شامِ سیاه صبحِ سپید...

#هوشنگ_ابتهاج
 
مرا آن نیمهٔ دیگر بدان، آن روح‌ِ سرگردان
که کامل می‌شود با نیمهٔ خود، روح‌ِ تنهایت...

#حسین_منزوی
 
نمی گردید کوتَه رشتهٔ معنی، رها کردم
حکایت بود بی‌پایان، به خاموشی ادا کردم...

#نظیری‌_نیشابوری
 
‏بخت از مَنَت گرفت و دلم آن‌چنان گریست
کَز دستِ کودکی بِرُبایی پرنده‌ای...

#هوشنگ_ابتهاج
 
رنگ از رُخَم مجوی که روی تو دیده‌ام
روی تو هر که دید، نبیند به خواب رنگ...

#طالب_آملی
 
چنان در دوزخ‌ِ دنیا دلم سوخت
که دیگربار، سوزاندن ندارد...

#قیصر_امین‌پور
 
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پُرست از تو و خالی است جای تو...

#صائب_تبریزی
 
نه آنم کز جفای عشق، آسان دست بردارم
به دامانِ قیامت می برم، چاک گریبان را...

#حزین_لاهیجی
 
چون روم بر اثرش؟ وَز که نشان پرسم؟ آه
که‌آنچنان رفت کز او هیچ نشان پیدا نیست...

#وحشی_بافقی
 
قربانِ دل شوم که جز اندیشهٔ تو را
در سینهٔ شکستهٔ خود جا نمی‌دهد...

#فغفور_لاهیجی
 
چو نسیمِ آشنایی زِ کدام سو وزیدی
تو که بی‌قرار کردی همه لاله زارِ ما را...

#سیمین_بهبهانی
 
از خویش هر چه بود شکستیم و ریختیم
غیر از دلِ شکسته که نتوان شکست و ریخت...

#بیدل_دهلوی
 
مى‌روم گوشهٔ تنهاییِ خود غرق شوم
آن‌چنانى كه نباشد اثرى از خبرم...

#محمد_شیخی
 
عقب
بالا