انجمن ناولز
✦ اینجا جایی است که واژهها سرنوشت میسازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم میشکند! ✦
اگر داستانی در سینه داری که بیتاب نوشتن است، انجمن رماننویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بیهیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار!
.
ثبتنام!
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser .
متفرقه نظم و نثر ادبی و اشعار دوبیتی
متفرقه
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
لبت “نه” گوید و پیداست میگوید دلت آری
که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
دوباره آمدی ای سیل غم نمیدانم
دگر ز کلبه ویران من چه میخواهی؟
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
گرچه یاران همه از شادی ما غمگینند
باز شادیم که یاران ز غم ما شادند
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
کم به دست آوردم ات ، افزون ولی انگاشتم
بیش از این ها از دعای خود توقع داشتم
آهِ من دیشب به تنگ آمد ، دوید از سینه ام
داشت می آمد بسوزاند تو را ، نگذاشتم !
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
اهل غزلیم و صحبت ما شعر است
اصلیم و همه اصالت ما شعر است
وقتی که فرار میکنیم از دنیا
دنیای حیاط خلوت ما شعر است
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
توبه کردم که دگر شعر نگویم ز فراق
این دل توبه شکن با غم عشقت چه کند؟
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
گویند که چون میگذرد، هیچ غمی نیست
اما که به وَاللّه، همین درد کمی نیست...
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
ای چشم تو بیمار ، گرفتار ، گرفتار
برخیز چه پیشامده این بار علمدار
گیریم که دست و علم و مشک بیفتد
برخیز فدای سرت انگار نه انگار
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
محرومیِ عشق است که یکبار ندیدیم
شمعی به سرِ تربتِ پروانه گذارند.
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
گر ز غمت شکست دل؛ راز تو فاش کی شود
گنج نهفته تر شود، خانه اگر خراب شد
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
یقین دارم کسی ظرف دعا را جابه جا کرده
"تو" را من آرزو کردم، کسی دیگر "تو" را دارد!
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
چشم درویش بکن موقع صحبت با من
من دلم خواسته شاید به شما زل بزنم
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
سبز می پوشی، کویر لوت جنگل می شود
عاقبت جغرافیا را هم تو عاشق می کنی
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
دلم گرفته و کاری نمی کند باران
چقدر حال و هوایم شبیه اهواز است
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
مثل قلیانی که می سوزاند آرامت کند
آنکه زخمم می زند خود نیز درمان من است
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
پیش چشمم گیسوان را بسته و واکردهای
کرده ای وابستهی خود هم مرا هم شانه را
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
دیوانه آن کسی است که با عشق سر کند
مجنون منم که هرگز لیلا نداشتم
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
غربت آن است که در جمعی و جانانت نیست....
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
غرض اینست که غیری نکند در دل جای
آنکه ما را به دل تنگ نگه می دارد
ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
تو خوب تر ز ماهی من اشتباه کردم