- تاریخ ثبتنام
- 9/17/24
- نوشتهها
- 736
شکستنو یادم نمیاد ولیمرگ دوستم بدترین ضربه عمرم بوده
شده از عصبانیت چیزی بشکنی
یدفعه داشتم شالگردن میبافتم برا یکی
یعنی قشنگ یساال دستم بود
که بعد دعوا یه دعوا اعصابم خورد شد با قیچی جرش دادم
تو دلم موند ، چون خیلی زحمت کشیده بودم براش و با ذوق بافته بودم و تقریبا اماده شده بود.
شده یه کتابو برا بار دوم بخونی وا اخرای کتاب تازه یاادت بیاد که چند سال پیش خوندیش