انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

متفرقه 『 مشاعره با اشعار پارسی』

متفرقه
دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
افسوس که افسانه سرایان همه خفتند
اندوه که اندوه گساران همه رفتند
 
ما داغدار بوسه ی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمی گذاشت
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
 
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو مراد من دهی من به خدا رسیده ام
موج عشق تو اگر شعله به دل‌ ها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد
 
تو تازیانه می‌زنی به زخمه‌ی خیال من
من آب و دانه می‌دهم به خوش خیال باورم

تو مثل ماه برکه‌ای و من غریق مست شب
دوباره تو، دوباره من، شناوری، شناورم..
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
عقب
بالا