- تاریخ ثبتنام
- 8/6/24
- نوشتهها
- 311
- موضوع نویسنده
- #161
✦ اینجا جایی است که واژهها سرنوشت میسازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم میشکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بیتاب نوشتن است، انجمن رماننویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بیهیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .
ثبتنام!تازه همینم با منت یه سریا میدنیعنی فقط میگن چهاردیواری با دوماد
مامان بزرگم شب عروسی یه پتو بهشون داد فردا صبح رفت پس گرفت
تازه همینم با منت یه سریا میدنوقتی میگیم خب مهریه هم باید از این خونه بکنین میگن هااااا پس باید جهیزیه آنچنانی همراه دخترتون کنین چون مهریهاش از خونه هم هست:/
منم یه تومن لازم دارم کی شماره کارت بدمبعد بهم میگین چطوری یه پسر بچه سرت کلاه گذاشته ازت ۷۰۰ تومن گرفته؟
یادش بخیر شش هفت سال پیش انقد با این اهنگه حس میگرفتم دائم استوری میکردم
اره قدیمی شده :دییادش بخیر شش هفت سال پیش انقد با این اهنگه حس میگرفتم دائم استوری میکردم![]()
من اصلا نتونستم وارد بشم همش وسطش میخوابم..بیهوش میشما بیهوشبچه ها میدونید اگر شیفت گروهی انجام بدیم توی یه دنیای موازی میتونیم همو ببینیم
اما بعید میدونم چاکراهای همتون فعال باشه
مطمئنم اسکریپت شیفت گروهیمونو بنویسیمم یکیتون به غرب میره یکی به شرق
اخرش تو همون شیفت هم همو نمیبینیم
نه بابا اینجا دختر بالباساش میره فقطنه:/ جهزیه سمت ما برا دختره:/
دوماد لطف میکنه یه قالی، دو سه تا پتو، تلویزیون و میزش رو برمیداره میاره:/
نهایتش دو سه دست بشقاب و لیوانم داره:/
نه به شوری اونا نه به بی رقزی (بی طعمی) شمانه بابا اینجا دختر بالباساش میره فقط
البته اکه خواست وگرنه داماد وظیفه داره کمدو با لباسای نو پر کنه
اینجوری بهتره چون توقعی ندارن با کوچیکترین حرکتی ذوق مرگ میشننه به شوری اونا نه به بی رقزی (بی طعمی) شما![]()
تا حالا شیفت کردی خودت ؟بچه ها میدونید اگر شیفت گروهی انجام بدیم توی یه دنیای موازی میتونیم همو ببینیم
اما بعید میدونم چاکراهای همتون فعال باشه
مطمئنم اسکریپت شیفت گروهیمونو بنویسیمم یکیتون به غرب میره یکی به شرق
اخرش تو همون شیفت هم همو نمیبینیم
وای منمن اصلا نتونستم وارد بشم همش وسطش میخوابم..بیهوش میشما بیهوش![]()
تا نور سفیدش رفتمتا حالا شیفت کردی خودت ؟
من چندبار تلاش کردم یا خوابم برد یا صدام زدن![]()