انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

نقد و بررسی نقد و بررسی رمان دبران | مهوا

ParyPary is verified member.

ارشد گروهان آوا + مدیر کتابخوان
کادر مدیریت
سرتیپ
کتابخوان
میکسر
گوینده
تاریخ ثبت‌نام
10/1/24
نوشته‌ها
586
  • موضوع نویسنده
  • #1
نام: دبران
نویسنده: ~مَهوا~
ژانر: معمایی، تراژدی، عاشقانه
ناظر: @zahra

خلاصه:
گردنبندی نفرین شده که حال بعد از چهل سال سهم کسانی شده که از ماجرای خلق شدن آن خبر ندارند!
گذشته‌ای که همانند یک طوفان به جان زندگی آن‌ها می‌افتد، در حالی که هیچ‌کدام از آن‌ها، در به وجود آمدن آن نقشی نداشتند!
عشق...خون...جدایی و شاید وصال، همسان یک ریسمان، خودشان را به دست و پای افراد حاضر در میدان می‌بندند، به گونه‌ای که هیچ راه گریزی برای رهایی از سرنوشت نوشته شده برایشان، مقدر نخواهد بود!

مقدمه:
اضافه خواهد شد!
موضوع 'دبران | مهوا کاربر انجمن ناولز' https://forum.nvls.ir/threads/دبران-مهوا-کاربر-انجمن-ناولز.541/
@~مَهوا~
 
  • موضوع نویسنده
  • #2
سلام سلام
دبران و تمامی اتفاقات پشتش!
اسم جالب و جدید کنجکاو کننده‌ای داره رمان و باعث ترغیب خواننده برای خوندن اون میشه!
خلاصه‌ی رمان کاملا ژانر معمایی رو به رخ می کشه و این یه امتیاز برای خوندن ادامه‌ی داستان و کنجکاوی راجب سیر رمانه.
شروع رمان و سیر و حول محورش برام جالب بود. توصیفات مکان خوب بود و خواننده رو به فضای داخل رمان می‌کشوند. حالات کاراکتر ها هم خوب بود مخاطب می‌تونست اونها رو متصور بشه! اما توصیف چهره‌ی کمتری به چشم می‌خورد و مخاطب باید حالت کلی چهره کارکتر ها رو بدونه. یکم روی توصیف چهره کار بشه و از حالت چشم و ابروی کارکترها احساسات بهتر به مخاطب منتقل می‌شه.
نهایتا رمان جالب و کنجکاو کننده بود و قلمت میخکوب کننده‌.
منتظر دار های بعدی هستم، تند تند پارت بذار.
قلمت مانا عزیزم💕🫠
@~مَهوا~
 
سلااام بهت قول داده بودم که میخونممم😎
خب نکاتی که خودت میدونی اینکه عنوان رمانت باید چطور باشه و با ژانر و محتوا و.. همخوانی داشته باشه لازم نیست ذکر کنم دبران خودش نشون دهنده اینه که رعایت شده.
خلاصه هم به شدت جالب کنجکاو کننده بود، تمام اصولی که یه خلاصه خوب میتونه داشته باشه اینه که در عین مبهم بودن یکم اسپویل از اتفاقات رمان داشته باشه تا خواننده رو جذب کنه و کنارش عناصر زیبا نویسی هم به کار گرفته بشه که در خلاصه شما همه رعایت شده بود، ژانر معمایی که اولویت اولت بود هم در این چند پارت به چشم میخوره اینکه چرا وصیت نامه نباید باز بشه؟ اینکه گذشته بین این ها چی بوده؟ مادربزرگشون چه بدی کرده که بعد مرگش هم انقد نفرت پشت سرش هست و...
شخصیت پردازی و صحنه پردازی هم تا اینجا نرمال بود، مثلا شخصیت عمه های محترم کاملا مشخصه😂 همچنین شخصیت شوخ سبحان، تا حدودی به جواب اینکه چرا سوفیا باید دنبال خانواده عمو میرفت و راضیشون میکرد رسیدیم اما حس میکنم بیشتر لازمه که گره گشایی بشه. نکته بعدی اینکه در زاویه دید سوم شخص باید با توصیفات مختلف کاملا داستان شفاف کنی تا خواننده سردرگم نشه اما یکمی از این موارد دیده میشد داخل رمان و اینکه تکرار «گفت» قبل دیالوگ زیاد دیده میشه میتونی کلمات جدید و توصیفات به کار ببری به جای این..
در توصیف یه سری جزئیات مثل فضای خونه و.. یکم زیاده روی کرده بودی مثلا هم زبان محمد گفته شده هم از زبان سوفیا و مواردی دیگه هم همینطور دیده میشد، توصیف این جزئیات ممکن برای خواننده خسته کننده بشه اما در مقابل خیلی بیشتر جا داشت که از توصیف حرکات و حالات و احساسات کاراکتر استفاده کنی.. اینکه موقع مواجه با یک موضوع شخصیت رمان چه حسی میگیره و چه واکنشی نشون میده؟ انتقال این احساسات به خوبی انجام نشده بود و فضای داستان یکم خشک بود و بیشتر به جزئیاتی که شاید زیاد مهم نباشن دقت کرده بودی درصورتی که من درجریان توانایی قلم زیبات هستم حتما میتونی که خیلی بهتر دربیاری اینو
در آخر اینکه من رمانی میخونم عادتمه کامل نظرمو بگم و به خاطر همینه که یکم زیاد میشه🥲😂
منتظر پارت های بعدی هم هستم پر قدرت ادامه بده، به امید موفقیت روزافزون ماهی قشنگم💙
@~مَهوا~
 
سلااام بهت قول داده بودم که میخونممم😎
خب نکاتی که خودت میدونی اینکه عنوان رمانت باید چطور باشه و با ژانر و محتوا و.. همخوانی داشته باشه لازم نیست ذکر کنم دبران خودش نشون دهنده اینه که رعایت شده.
خلاصه هم به شدت جالب کنجکاو کننده بود، تمام اصولی که یه خلاصه خوب میتونه داشته باشه اینه که در عین مبهم بودن یکم اسپویل از اتفاقات رمان داشته باشه تا خواننده رو جذب کنه و کنارش عناصر زیبا نویسی هم به کار گرفته بشه که در خلاصه شما همه رعایت شده بود، ژانر معمایی که اولویت اولت بود هم در این چند پارت به چشم میخوره اینکه چرا وصیت نامه نباید باز بشه؟ اینکه گذشته بین این ها چی بوده؟ مادربزرگشون چه بدی کرده که بعد مرگش هم انقد نفرت پشت سرش هست و...
شخصیت پردازی و صحنه پردازی هم تا اینجا نرمال بود، مثلا شخصیت عمه های محترم کاملا مشخصه😂 همچنین شخصیت شوخ سبحان، تا حدودی به جواب اینکه چرا سوفیا باید دنبال خانواده عمو میرفت و راضیشون میکرد رسیدیم اما حس میکنم بیشتر لازمه که گره گشایی بشه. نکته بعدی اینکه در زاویه دید سوم شخص باید با توصیفات مختلف کاملا داستان شفاف کنی تا خواننده سردرگم نشه اما یکمی از این موارد دیده میشد داخل رمان و اینکه تکرار «گفت» قبل دیالوگ زیاد دیده میشه میتونی کلمات جدید و توصیفات به کار ببری به جای این..
در توصیف یه سری جزئیات مثل فضای خونه و.. یکم زیاده روی کرده بودی مثلا هم زبان محمد گفته شده هم از زبان سوفیا و مواردی دیگه هم همینطور دیده میشد، توصیف این جزئیات ممکن برای خواننده خسته کننده بشه اما در مقابل خیلی بیشتر جا داشت که از توصیف حرکات و حالات و احساسات کاراکتر استفاده کنی.. اینکه موقع مواجه با یک موضوع شخصیت رمان چه حسی میگیره و چه واکنشی نشون میده؟ انتقال این احساسات به خوبی انجام نشده بود و فضای داستان یکم خشک بود و بیشتر به جزئیاتی که شاید زیاد مهم نباشن دقت کرده بودی درصورتی که من درجریان توانایی قلم زیبات هستم حتما میتونی که خیلی بهتر دربیاری اینو
در آخر اینکه من رمانی میخونم عادتمه کامل نظرمو بگم و به خاطر همینه که یکم زیاد میشه🥲😂
منتظر پارت های بعدی هم هستم پر قدرت ادامه بده، به امید موفقیت روزافزون ماهی قشنگم💙
@~مَهوا~
ممنون قشنگِ من🤍🫂
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا