- تاریخ ثبتنام
- 8/12/24
- نوشتهها
- 1,558
- موضوع نویسنده
- #1
مطالعهی جزئیات فیلم پیچیده و دافعهبرانگیزی مثل انواع مهربانی، بسیار جالبتر از تماشا کردن آن است! پس همراه نقد زومجی باشید!
انواع مهربانی، یک فیلم آنتولوژی است با سه اپیزود مجزا. یکی از رشتههای تماتیکِ پیونددهندهی این سه بخش، مفهوم آشنای «سلطه» است؛ از مضامین محبوب همیشگیِ یورگوس لانتیموس. این تم، در تقریبا تمام آثار فیلمساز برجستهی یونانی، یا محوریت دارد و یا یکی از نقاط توجه اصلی است. مانند زندگیِ «ایزوله» و بستهی فرزندان خانواده در دندان نیش (Dogtooth)، ساز و کار شدیدا «محدودکنندهی» سازمان خدماتی عجیب در آلپ (Alps)، «قوانین» سفتوسخت حاکم بر بازارِ روابط عاطفی در خرچنگ (The Lobster)، «اجبار» استیون مورفی (کالین فرل) به قربانی کردن یکی از عزیزاناش در کشتن گوزن مقدس (The Killing of a Sacred Deer)، رقابت سارا (ریچل وایس) و ابیگیل (اما استون) برای حفظ «نفوذ» روی ملکه (الیویا کلمن) در سوگلی (The Favorite) و تلاش مردان مختلف برای «کنترل» بلا بکستر (اما استون) در بیچارگان (Poor Things).
انواع مهربانی، در مجموع، متنی سورئالیستی نیست. البته، در سراسر فیلم، نوعی از مود و حالوهوای کابوسوار جاری است و جزئیات مختلفی در اجرا (مثل صدا و بیان عجیب بعضی از بازیگران نقشهای فرعی) هم به این کیفیت، دامن میزنند. اما موقعیتهای سورئالیستیِ غنی، شکلی از ابهام ذاتی و شوخطبعی درونی دارند که با هیچ تحلیلی، شفاف و روشن نمیشود. در مقابل، ساختهی تازهی لانتیموس، جهت بیان تمهاش، به استعارههای تصویری (Visual Metaphors) رو میآورد و برای برخی از تصاویر و ایدههای فراواقعیاش، توضیحات داستانیِ واضحی ارائه میکند. این خصلت، با ماهیت سورئالیسم در تضاد است. اصلا به همین دلیل است که میشود در فیلم، به دنبال نظام معناییِ روشن بود.
زرد، رنگ غالبِ اپیزود نخست است.
قبل از تحلیل تماتیک متن، بد نیست دربارهی روایت جدیدترین ساختهی لانتیموس، توضیحی بدهم. انواع مهربانی، با دو ساختار رواییِ اپیزودیک (Episodic) و سگمنتال (Segmental)، بازیِ شیطنتآمیزی میکند. از سویی، کلیات روایت، با الگوی اپیزودیک همخوان است؛ با سه داستان مجزا مواجهایم که شخصیتهایی متفاوت دارند و صرفا در چند تم مشخص، مشترکاند.
از سوی دیگر، این سه اپیزود، با حضور کاراکتری به نام آر.ام.اف (R.M.F)، به هم مرتبط میشوند. این نکته، در کنار تیم بازیگریِ یکسان -که اجازه نمیدهند جهان داستانها را کاملا منفک از یکدیگر ببینیم- و سیر غیرخطی زمان برای «آر.ام.اف» در طول روایت (زنده بودن در قصهی دوم به رغم مرگ در پایان قصهی نخست)، سه بخش روایت فیلم را به تعریف «سگمنت» نزدیک میکند. اما برای راحتیِ کار، بیایید با همان «اپیزود» پیش برویم.
بنفش (تلفیقی از آبی و قرمز)، رنگِ پروتاگونیستهای اپیزودهای اول و سوم «انواع مهربانی» است. دو شخصیتی که یکیشان به دنبال کشتن است و دیگری، به دنبال احیا!
عناصر مشترک سه اپیزود انواع مهربانی، از کلیاتی که اشاره کردم، فراترند. یورگوس لانتیموس و همکار قدیمیاش، افتیمیس فیلیپو، فیلمنامهی انواع مهربانی را بیش از حدی که در مواجههی نخست به نظر میرسد، مهندسی کردهاند. به نحوی که هر موقعیت در یکی از اپیزودها، پژواکی از موقعیتی دیگر در اپیزودی دیگر به نظر میرسد. در نتیجهی این طراحیِ دقیق، مطالعهی جزئیات انواع مهربانی، میتواند بازیِ فکریِ بسیار جذابی برای بینندهی علاقهمند بسازد. این نوشته، جدا از برجسته کردن بخشی از این جزئیات، میکوشد توضیح بدهد که چرا طراحیِ حسابشدهی فیلم، در اپیزود نخست، تجربهای درگیرکننده میسازد؛ اما در دو اپیزود بعدی، بهسختی میشود تحمل کردش.
انواع مهربانی، با اپیزودی با نام «مرگ آر.ام.اف» آغاز میشود که کاملا روی تم «سلطه» تمرکز دارد. داستان رابرت (جسی پلمونس)؛ مدیری میانرده در یک شرکت عمرانی که از سوی مدیرعامل یعنی ریموند (ویلم دفو)، به ترتیب دادن یک تصادف رانندگی، مامور میشود. بنا است که او در این تصادف، مردی به نام «آر.ام.اف» را بکشد. ناکامیِ رابرت در اجرای این ماموریت، جایگاه او را نزد ریموند به خطر میاندازد. ریموند به رابرت فرصتی دوباره میدهد؛ اما امتناع رابرت از نقش داشتن در مرگ انسانی دیگر، رابطهی صمیمیِ ده سالهی او با ریموند را کاملا قطع میکند.