نقشِ روز اول به عنوان پیشدرآمدی برای نخستین فیلم یک مکان ساکت، مجموعهای از صحنههایی نهچندان تماشایی را به رویکردِ مطلوب فیلمساز، الصاق میکند
اگر به
یک مکان ساکت: روز اول نگاهی اساسیتر بیاندازیم، متوجه خواهیم شد که خواستهی عجیب قهرمان و رویکرد محزون و ملودراماتیک سارنوسکی، تنها مواردِ بازیِ فیلمساز با انتظارات تماشاگر نیستند. چرا که
روز اول، اساسا ژانر سینماییِ متفاوتی را برگزیده است. سومین قسمت مجموعهی
یک مکان ساکت، بیش از آن که اثری پساآخرالزمانی در ژانر وحشت بقا (Survival horror) باشد، فیلمی علمی-تخیلی از گونهی تهاجم بیگانگان (Alien Invasion) است.
این ویژگی را نمیتوان انتخاب خلاقانهی عجیبی به حساب آورد؛ چرا که
روز اول -همانطور که در ناماش هویدا است- قصد روایت ریشهی داستانیِ وقایع دو فیلم نخست مجموعه را دارد و این نگاه گذشتهنگر، نمایشِ چگونگیِ تهاجم هیولاهای آشنای فرانچایز به زمین را اجتنابناپذیر میکند. در نتیجهی مستقیم این تصمیم، فیلم نیازی ندارد که به اندازهی دو قسمت نخست
یک مکان ساکت، ترسناک باشد. اصلا، میشود تصور کرد نسخهای از فیلم را که با دگردیسی کامل به یک بلاکباستر اکشن عظیم، رویاروییِ ارتش آمریکا با نیروی مهاجم فرازمینی را به تصویر بکشد.
بدیهی است که
روز اول، قصد ندارد چنین فیلمی باشد؛ اما مشخص نیست که دقیقا میخواهد چه فیلمی باشد؟! چیزی که میبینیم، نتیجهی همنشینی چند انگیزه و رویکردی است که به هم نمیچسبند. از سویی، دلِ فیلمساز با لحظات آرام و احساسبرانگیز شخصیتمحورش است! از سوی دیگر، فیلم باید به عنوان پیشدرآمد مجموعهی
یک مکان ساکت، خودش را به هویت دو ساختهی جان کرازینسکی، متصل کند. نهایتا و مطابقِ الگوی ژانری متنخب سارنوسکی،
روز اول، با نشانههای گونهی سینماییِ «تهاجم بیگانگان» هم پیوندی ظاهری مییابد. حاصل، به شکل گیجکنندهای بلاتکلیف و تا اندازهای ملالآور، کمجان است.
لیست اهداف و کارکردهای پیشدرآمدی مثل
روز اول، شلوغ و متنوع است! هم باید سقوط بیگانگان روی زمین را با جزئیات بیشتری ببینیم (اطلاعات تازهای دربارهی پسزمینهی داستانی فرانچایز به تماشاگر منتقل شوند)، هم چند صحنهی تعلیقزای متمرکز بر مخفی ماندن کاراکترها از حسگرهای صوتیِ تیز هیولاهای بیرحم داشته باشیم (طرفداران فراموش نکنند که هنوز در حال تماشای فیلمی از فرانچایز
یک مکان ساکتاند) و هم از شخصیتهایی آشنا سراغی بگیریم (کاراکتر هنری با بازی جایمن هانسو).
روز اول، به شکل گیجکنندهای بلاتکلیف و تا اندازهای ملالآور، کمجان است
فارغ از هدف سوم که جز محتوایی اضافه برای جلب توجه طرفداران مجموعه نیست، دو هدف نخست که در پاراگراف قبلی توضیح دادم هم تا اندازهای غیرقابلانکار، ناکام میمانند.
روز اول، موفق نمیشود که از حملهی بیگانگان، تصویری تازه بسازد. به جز کپشن هوشمندانهی ابتدای فیلم، چیزی به دانستههامان از دلایل هجوم فرازمینیها به زمین اضافه نمیشود و به غیر از صحنهی مبهمی مثل ضیافتِ شام بیگانگان (!)، جزئیات داستانیِ تازهای دربارهی این موجودات وحشی و بیرحم نداریم.
در ابتدای روایت، گوش دادن به موسیقی با هندزفری، میل سرکوبشدهی سَم به زیستن را نمایندگی میکند و تماشای جهان از پشت شیشه، زیست منزوی و بافاصلهی او را .
در پایانِ روایت، سَم به دلِ خیابانها میزند و با پخشِ موسیقی، میل درونیاش به زیستن را فریاد میکند. عملی که به شکلی کنایی، جان او را خواهد گرفت.
از منظر عناصر اجرایی هم رویکرد سارنوسکی، هویت درستی نمییابد. در ابتدا اینطور به نظر میرسد که امتناع فیلمساز از ثبت ابعاد حملهی فرازمینیها، انگیزهای مانند محبوس ساختن درک تماشاگر در تجربهی سابجکتیو کاراکترها دارد؛ اما بعدتر، سارنوسکی، نمایی هوایی میگیرد و عملیات ارتش در ارتفاع را از زاویهی دیدی بیربط به موقعیت کلاستروفوبیک انسانهای گرفتار، به تماشاگر نشان میدهد. یکدست نبودنِ تمهیدات بیانی فیلمساز، طفره رفتن او از نمایش ابعاد آخرالزمان و رو آوردن به مدلهای مینیاتوری از فاجعهی عظیم محوری را، به پرهیز از درگیر شدن با چالشهای تولیدی/زیباشناختی شبیه میکند تا انتخابی خلاقانه.
جایگاه روز اول به عنوان پیشدرآمد فرانچایز یک مکان ساکت، به این معنا است که فیلم، نمیتواند از ملزوماتِ ژانر وحشت بهتمامی شانه خالی کند؛ در نتیجه، قابلانتظار است که در اثر، سکانسهایی مانند عبور سَم و اریک از تونل آبگرفتهی مترو یا گذشتن اریک از دلِ یکی از مناطق سقوط بیگانگان ببینیم. جدا از تضادی که این صحنههای ژنریک با رویکردِ بازنگرانهی سارنوسکی دارند، استراتژیِ بصری و عناصر سبکیِ فیلم، کمجانتر و معمولیتر از آناند که خطر، تهدیدِ جانی یا ترس را با جزئیاتی ملموس یا بافتی غنی، به تماشاگر منتقل کنند.
فیلمساز، هر صحنهای را که رنگی از تعلیق یا وحشت دارد، با رویکردی شبیه به رفعِ تکلیف پرداخته است تا بتواند مجوزِ خلقِ صحنههای آرام و احساسبرانگیزِ موردِ علاقهاش را از استودیو دریافت کند! خوشبختانه، یک مکان ساکت: روز اول به موفقیت تجاری رسید و جایگاه سارنوسکی در صنعت سینمای آمریکا به قدری ارتقا یافته است که برای قدم بعدی، به سراغ پروژهای متناسبتر با علاقه و استعدادش برود!