انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

شعر شعر مرا فریاد کن | زری کاربر ناولز

SONA

مدیر ادبیات
کادر مدیریت
سرگرد
ناظر رمان
تاریخ ثبت‌نام
4/4/25
نوشته‌ها
260
  • موضوع نویسنده
  • #1
عنوان شعر: مرا فریاد کن
شاعر: زری
ژانر: تراژدی
قالب: نو
مقدمه: آن‌گاه که چاقو را
به‌جای گلوبند به گلویت آویز می‌کنی
مرا فریاد کن
آن‌گاه که بغض گلویت را
و درد، قلب را سخت می‌فشارد
و کورسوی امیدی باقی نمانده است
مرا فریاد کن
همانند کلاغ سیاهی که آواز آزادی می‌خواند
تو مرا فریاد کن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
  • موضوع نویسنده
  • #2
IMG_20240824_160547_935.webp

نویسنده‌ی عزیز؛ ضمن خوش‌آمد گویی،
سپاس از انتخاب این انجمن برای
منتشر کردن اشعار خود🌻

• بعد از به پایان رسیدن شعر ، لطفا در تاپیک زیر اعلام پایان کنید.

تاپیک اعلام پایان دلنوشته و اشعار | انجمن نویسندگی ناولز

• پس از اتمام ۱۰ پارت می توانید برای نقد شعر خود در خواست بدهید؛ توجه داشته باشید برای در خواست تگ هم ابتدا نیاز به در خواست نقد دارید.
تاپیک جامع در خواست نقد آثار تالار ادبیات


• برای دریافت تگ به تاپیک مراجعه کنید.

تاپیک جامع درخواست تگ تالار ادبیات | انجمن نویسندگی ناولز

• چنانچه از تایپ ادامه شعر خود منصرف شدید
می‌توانید از طریق لینک زیر درخواست انتقال
به متروکه داشته باشید.
درخواست انتقال و بازگردانی آثار از متروکه تالار ادبیات

• لطفا از نوشتن مسائل باز و خلاف عرف و قوانین
انجمن جداً خودداری کنید.

• ضمناً از کشیدن حروف و تکرار آن‌ها نیز بپرهیزید.


باتشکر | مدیریت تالار ادبیات
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
  • موضوع نویسنده
  • #3
هوا گرگ و میش می‌شود
هنگامی که درد، قلبم را می‌فشارد،
تو مرا فریاد کن
چشمان خیس باران، نوای عاشقان
عابران خیابان
هنگام خستگی‌هایت، تو مرا فریاد کن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
  • موضوع نویسنده
  • #4
گفت شعری برایم بنویس
من خواندم با بغض
تو مرا فریاد کن
دیدم پرواز یک پرنده
که بال‌های او را شکستند
در بلندیِ بیکران آسمانِ آبی
تو مرا فریاد کن
سال‌هاست این پرنده
در قفسِ غم، اسیر است
لبه‌ی تیز تهاجم، قلبم را می‌درد
تو مرا فریاد کن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
  • موضوع نویسنده
  • #5
من امیدم را در تو دیدم
مهتابم را در تاریکی شب
عشق را با تو تجربه کردم
و هنگامی که ز عشق تو، گر می‌گرفتم
با رفتنت، تبدیل به یک خاکستر شدم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
  • موضوع نویسنده
  • #6
تو را فریاد زدم
در تاریکی شب صدایت زدم
و تو با طنین دل‌نوازی به سویم آمدی
اینک دیر نشده است
مرا فریاد کن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
  • موضوع نویسنده
  • #7
زمانی که از پوچی روزگار لبریز شدی
از او بگریز و همه‌ی جسم بی‌جانت را
در شعری، همچو آسمان صاف توصیف خواهم کرد
تمام گیاهان ز نغمه‌ی هزاران جوانه و غنچه
آوازی دل‌نشین می‌سرایند.
نسیمی‌ که در باغ نگاهم می‌وزد
به تو درود می‌فرستد!
من تو را در خیالاتم جستجو کردم؛
اما در خواب‌هایم دستان تو را یافتم
من در مُشت و لگد دنیا سخت کاویدم
من عشق را از تو آموختم
پر شدم از ترانه‌های سیاه
پر شدم از شعرهای سپید
من میان هزاران جرقه‌های امید
ناامیدترین زن جهانم!
همچو آبی زلال و روان
از ساحل چشمانت گذر می‌کنم.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
  • موضوع نویسنده
  • #8
رشته‌های موی مشکی رنگت را
در شعرهایم گره بزن
شاید پرندگان بال شکسته
در پاییز و بهار
بر روی بام خانه‌ات بنشینند
برایت از شعرها و نغمه‌هایم بخوانند.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
  • موضوع نویسنده
  • #9
در من سکوتی از جنس فریاد است
و من فقط به فریاد تو می‌رسم
نه سکوت حزن‌آلود نگاهت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
فریاد من
به‌خاطر احساساتم که خدشه‌دار شد
به سکوتی، درون من خلاصه شد؛
اما رفته‌رفته، همانند غم چروک روی صورتم شد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
تن به ذلت نداد دلم، زیرا کسی غم‌خوارم نشد.
هر چه فریاد زدم، کسی مرهم زخم‌هایم نشد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
من
آن کلمه‌ی نانوشته‌ای‌ام ز دست تو؛
اما من خواندن را از تو آموختم
عشق را ز نگاه تو
من قطره‌های بارانم
گریه را از تو آموختم
در این برهوت بی‌خوابی
جان می‌دهم در دستان تو
دنیا چه کرده با من،
که غم‌ترین شاعر از من ساخته است؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
من آن خُنیاگر غمگینی‌ام
که شوقش را از دست داده است
ای کاش غم، زبان دل بود
من دل اندوهگین شبم
که مدتی‌ست، مهتاب را می‌جوید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
با تو حس شاعرانه‌ام، پیش فعال شد‌
یاسم و گل بنفشه که همانند عطر معطرم
در لباس سیاه‌ و براقت دل می‌بری
آسمان درخشش می‌گیرد و من کبوتر می‌شوم
آن‌قدرها دیوانه‌ات هستم که پای تو مانده‌ام
می‌توانم در شب پر از غمت، دل‌گرمی‌ات شوم
سخن دل، عشق شوریده‌ی شیداست
من همچو گل، در هجوم باد، پرپر شدم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
با غم نبود تو، آن‌سو پر از خطر است
در انتهای این راه، موعظه‌ی دیگر نیست
من چو لیلی توهم، مجنون تو می‌شوم
یک معجزه، عشق را به غم تبدیل می‌کند
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
همه‌ی رویاهایم نقشه بر آب شد.
همه‌ی غم‌هایم در بغض و اشک خلاصه شد.
همه‌ی خاطره‌های من و تو فراموش شد.
از کتاب غم، تمام معانی عشق را دانستم.
زندگی نام مرا و تو را خط زد.
سرنوشت ما با مرگ روبه‌رو شد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
آرزو بر دل من مرد
لبخند بر روی لبانم خشکید
نقطه‌ای سیاه بر روی دلم ماند
گفته بودم مرا فریاد کن
مرا که فریاد نکردی
بعد از تو همه رو بردم از یاد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
او هیچ‌گاه حرف‌هایم را از نگاهم نخواند
واژگان و حرف‌هایم تبدیل به چند بیت شعر شد
به مهتاب و خورشید گفتم سلام مرا به او برسانند
مهتاب به بسترش رفت و ابر سیاهی او را پنهان کرد
به باد سپردم که نامه‌ام را به دستش برساند‌
از لمبرهای کوچک دانه‌های مرواریدی فرو ریخت
من حرف‌هایم را با خود به گور خواهم برد
گویا حقیقت این است که حرف‌هایم سهم موریانست
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Sajjad
عقب
بالا