انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

متفرقه [~ تلـــخ نـویـــس ~]

متفرقه
به يک‏جايي از زندگي که رسيدي، مي فهمي
اوني که زود ميرنجه زود ميره، زود هم برميگرده. ولي اوني
که دير ميرنجه دير ميره، اما ديگه برنميگرده ..
 
خدا می داند
چند نفر
همین ساعت ها
توی اتاقشان باران می آید
سیل راه می افتد و
فردا صبح
مجبورند با لبخند
تظاهر کنند
که هرگز دلشان
برای هیچ کسی تنگ نمی شود...
 
پایانی برای قصه ها نیست
نه بره ها گرگ میشوند نه گرگها سیر
خسته ام از جنس قلابی آدمها
دار میزنم خاطرات کسی را که مرا دور زده
حالم خوب است
اما گذشته ام درد میکند
 
خیلی شبیه من بود
همه ی حرف هایش مثل حرف های خودم بود
به خودم آمدم دیدم که خود من است...
در آینه به من خیره شده...
دیگر سکوت کردم...
این بار اشک های آسمان بود که به جای ما حرف میزد
 
انسان ها تنها موجودات روی زمین هستند
که ادعا می کنند خدایی هست،
ولی تنها جاندارانی هستن که
رفتارشون طوریه که،
انگار خدایی وجود نداره...!
 
"عشـــق"
اتفاقــی ست که می افتد!
گاهـــی پرشتاب
مثـل گلوله ای ناغافل
گاهـــی آرام...
در شبــی بارانی
در هـــــرحال
"عشق"
اتـفاق ِ کشنده ایست…
 
عقب
بالا