Follow along with the video below to see how to install our site as a web app on your home screen.
یادداشت: This feature may not be available in some browsers.
انجمن ناولز
✦ اینجا جایی است که واژهها سرنوشت میسازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم میشکند! ✦
اگر داستانی در سینه داری که بیتاب نوشتن است، انجمن رماننویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بیهیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار!
.
عنوان: شهر غم
شاعر: زری
ژانر: تراژدی، عاشقانه
قالب: سپید
خلاصه: شهر شده پر از غم ز تو.
شهر شده آغشته به اشک از غم دوری تو.
شهر به غم عشق تو اسیر است.
نالهی منِ شاعر از فراغ عشق است.
پن: اولین قلم.
• پس از اتمام ۱۰ پارت می توانید برای نقد شعر خود در خواست بدهید؛ توجه داشته باشید برای در خواست تگ هم ابتدا نیاز به در خواست نقد دارید. تاپیک جامع در خواست نقد آثار تالار ادبیات
مقدمه:
در شهر پرسه میزنم؛ اما نمیبینم تو را
در زیر باران بیچتر قدم میزنم؛ اما نمیبینم تو را
شهر پر از غم است و دلم تو را میخواهد؛ اما نمیبینم تو را
من مثل پروانه بودم و تو آن شمع،
شب تا صبح به دورت چرخیدم؛ اما نمیبینم تو را در شهر پرسه میزنم؛ اما نمیبینم تو را
در زیر باران بیچتر قدم میزنم؛ اما نمیبینم تو را
شهر پر از غم است و دلم تو را میخواهد؛ اما نمیبینم تو را
من مثل پروانه بودم و تو آن شمع، شب تا صبح به دورت چرخیدم؛ اما نمیبینم تو را
اگر دستانت در دستانم بود
تو آن طرف شهر زمین نمیخوردی.
دستم اگر در دستت بود،
شهر پر از غم نبود
خانهی کوچکی داشتیم
چشمانت سیاهی شب بود
لبخندت خندهی شهر بود
من خیابانهای این شهر را از یاد میبرم.
هرگز به یاد نمیآورم در کدام خیابان دیدمت.
به یاد نمیآورم با کدام غزل تو را بوسیدمت.
من خاطرههای با تو را از یاد میبرم.
دلم بهانهات را میگیرد.
شب است و باز دل من بهانهات را میگیرد.
دل من پر از غم است و
بهانهی عاشقانههایت را میگیرد.
تو نیستی و دلم
هر لحظهی شب، تا سپیدهی صبح
بهانهات را میگیرد.
وقتی نمیتوانی حرف بزنی.
من از چشمانت میخوانم.
وقتی نمیتوانی نگاهم کنی.
من جای تو نگاهت میکنم.
وقتی تو نمیتوانی صدایم کنی.
من جای تو صدایت میکنم؛
ولی وقتی تو میروی
من حرف را در سینهام آه میکنم؛
ولی وقتی تو میروی
مثل شمع، اندکاندک آب میشوم.