انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

[اشعار تک بیتی]

هزاران بار در تکثیرِ چشمانت، هزاران من
تو اما در کدامین چشمِ من تکرار خواهی شد..؟!

#علیرضا_آذر
 
تو در هر جامه‌ای باشی به چشمِ عشق زیبایی
کسی که اهلِ دل باشد سراغ از تن نمی گیرد...

#محمد_حسن_جمشیدی
 
همیشه، گوشهٔ گرمی، به نامِ "دل" با توست
که صادقانه‌تر از هر که ، با تو پیوسته‌ست...

#فریدون_مشیری
 
دلم شکستی و رفتی، ‏خلافِ شرط مودت
‏به احتیاط رو اکنون، ‏که آبگینه شکستی!

#سعدی
 
شاعران را نبوَد غیرِ زبان اسلحه‌ای
تیر بر خصمِ خود از مصرعِ برجسته زنند...

#وحید_قزوینی
 
نمی‌دانم چه گرمی کرده‌ای با او نهان از من
که دل تا می‌کند غافل مرا سوی تو می آید...

#اسیر_شهرستانی
 
به عالمی که در او دشمنی به جان بِخرند
عجب مدار اگر عاشقی گناهِ من است...

#شهریار
 
دَرد‌ِ غم‌ِ هجر‌ِ تو به هرکس که بگفتم
از بهر‌ِ هلاک‌ِ من‌ِ بیچاره دعا کرد...

#طرب_نائینی
 
دستِ تقدیر نبوده‌ست پریشانیِ ما
عشق هرجا برسد بذرِ جنون می‌کارد...

#مژگان_عباسلو
 
تیرت از سینهٔ من دلزده آید بیرون
همچو آن‌کس که زِ ماتمکده آید بیرون...

#توفیق_کشمیری
 
گر به آغوش بریزند گُل اَندر برِ من
آن همه خار بُوَد چون تو در آغوش نِه‌ای...

#امیرخسرو_دهلوی
 
ما لذتی زِ خلوت و کثرت نمی‌بریم
از خود گذشته را زِ کنار و میان چه حَظ..؟

#حزین_لاهیجی
 
غرق می‌كنم در اشك خویش را شبی چون شمع
پیشِ محرمان تا چند حفظِ آبرو كردن؟

#محمد_قهرمان
 
می‌سوخت گرچه در تبِ گفتن دهانمان
ناگفته ماند حرف دلِ بی‌زبانمان...

#محمدمهدی_سیار
 
چرا از شادیِ وصلت نریزم اشك چون باران؟
كه درسِ گریه را، چون آب، در هِجرت روان كردم...

#محمد_قهرمان
 
دیده از اشك و لب از آه و دل از داغ پُر است
عشق در هر گذری رنگ دگر می ریزد...

#صائب_تبریزی
 
روی‌ِ تو در برابرِ ما بود جلوه‌گر
هرجا که رو نهاده و هر سو درآمدیم...

#فرخی_یزدی
 
زِ مَردم گرچه می‌پوشم خراشِ سینهٔ خود را
ولی پیداست از چاکِ گریبانی که من دارم...

#وحشی_بافقی
 
من در پیِ خویشم، به تو بر می‌خورم اما
آن‌سان شده‌ام گم که به من دسترسی نیست...

#هوشنگ_ابتهاج
 
آسودگی مجوی که کس را به زیرِ چرخ
اسبابِ این مراد فراهم نیامده است...

#خاقانی
 
عقب
بالا