انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

[اشعار تک بیتی]

من تا سحر به گریه و او تا سحر به خواب
دردا که قدرِ خوابِ سحر دوستم نداشت...

#سجاد_سامانی
 
بی‌درد و بی‌غم است چیدن رسیده را
خامیم و دردِ ما از کال چیدن است...

#قیصر_امین‌پور
 
قدری جنون به کار است، در کارِ عمر، ورنه
دیوانه کرد خواهد رنجِ زمانه ما را...

#عماد_خراسانی
 
چه مشکل خوان خطی دارد سرِ زلفِ پریشانش
که در هر حرفِ او صد جا زبان شانه می‌گیرد...

#صائب_تبریزی
 
آوازِ عاشقانهٔ ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست...

#قیصر_امین‌پور
 
با من قدم بزن، که ببینند حاسدان
این مصرعِ بلند به دیوانِ من رسید...

#حسین_دهلوی
 
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهیدِ عشق به تیر از کمانِ دوست...

#سعدی
 
اگر از‌ کمندِ عشقت بروم، کجا گریزم؟
که خلاص بی تو بند است و حیات بی تو زندان...

#سعدی
 
طفلِ خامیم و ستم‌کاریِ ایّام به ما
ادب‌آموزتر از سیلیِ استاد آمد...

#حزین_لاهیجی
 
سرگذشتِ روزگارِ خوشدلی از من مپرس
صفحهٔ خاطر ازین خوابِ فراموشم تهی است...

#صائب_تبریزی
 
تو فارغی و عشقت بازیچه می‌نماید
تا خرمنت نسوزد تشویشِ ما ندانی...

#سعدی
 
اگرچه عقل هزاران بار، به من سپرد که دل مَسپار
منِ لجوج چرا اصرار، به آزمون و خطا دارم...؟!

#علیرضا_نورعلیپور
 
امروز هم گذشت به هر محنتی که بود
در انتظارِ محنتِ فردا نشسته‌ایم...

#طالب_آملی
 
کنون از گرد و خاکِ عشق‌های پيش از اين پاکم
که سيلابِ تو از هر رويدادی رُفت‌و‌روبم کرد...!

#مهدی_عابدی
 
چو داری عزمِ رفتن، با تو نتوان دردِ دل گفتن
که وقتِ رفتن جان است و می‌گیرد زبانِ من...

#هلالی_جغتایی
 
منم و هزار پیچش زِ خیالِ زلف در دل
به کجا رَوَم که جانم رَهَد از خمِ کمندت...

#امیرخسرو_دهلوی
 
دلم زِ شادیِ عالم گرفته است ولی
غمی که از تو رسیده‌ست شادمان شده‌ام‌...

#هلالی_جغتایی
 
می شود مایل به عاشق درد در هر جا که هست
جانِ سختِ عاشقان آهن‌ربای دردهاست...

#صائب_تبریزی
 
من و در خاک غلتیدن، تو و حالم نپرسیدن
به عاشق آن‌چنان زیبد، به دلدار اینچنین باید...

#بیدل_دهلوی
 
چون گردبادِ حیرت، از خود رهاند ما را
سرگشتگی به جایی، آخر رساند ما را...

#حزین_لاهیجی
 
عقب
بالا