انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

[اشعار تک بیتی]

از دلِ دیوانه‌ام دیوانه‌تر دانی که کیست
من که دائم در علاجِ این دلِ دیوانه‌ام...

#صائب_تبریزی
 
گفتم ز بارِ دردِ تو عمری به سر برم
پشتم زِ غم دوتا شد و حرفم دوتا نشد...

#مخلص_کاشانی
 
دچارِ چشم تو از خلق سنگ خواهد خورد
همیشه عشق به دیوانه دردسر داده‌ست...

#محمد_عزیزی
 
رازِ دلم چگونه نیفتد بُرون ؛ که باز
آهم درید سینه و اشکم رفو نکرد...

#مسیح_کاشانى
 
خانهٔ صبر، چنان سُست بنا شد، میلی!
که به یک دم، زِ نمِ گریه خرابش کردم...

#میلی_مشهدی
 
گر بدانی حالِ من گریان شوی بی‌اختیار
ای که منعِ گریهٔ بی‌اختیارم می‌کنی...

#وحشی_بافقی
 
خوشم که عشق نکرد امتحانِ پروازم
شکسته‌‌بالیِ من در قفس نهان گردید...

#بیدل_دهلوی
 
هوای خوابِ کردم تا زِ هجران وارهم، میلی!
نرفته چشم من در خواب، هجر آمد به خوابِ من...

#میلی_مشهدی
 
جانِ دگرم بخش که آن جان که تو دادی
چندان زِ غمت خاک به سر ریخت که تن شد...

#طالب_آملی
 
زِ کویت گر سفر کردم مرنج از من که چون "میلی" تمنّایم همان، شوقم همان، عشقم همان باشد...

#میلی‌مشهدی
 
گر چه محتاجِ معلّم نیست آن بیدادگر !
فتنه با چندین زبان آموزگارِ چشمِ توست...

#صائب_تبریزی
 
طفلِ بازیگوش، آرام از معلم می‌برد
تلخ دارد زندگی بر ما دلِ خودکامِ ما...

#صائب_تبریزی
 
همه دانند که سودازدهٔ دل‌‌شده را
چاره صبر است، ولیکن چه کند؟ قادر نیست...

#سعدی
 
به من فراقِ تو غم، درد، چشمِ تَر داده‌ست
از آن‌چه حق دلم بود، بیشتر داده‌ست...

#محمد_عزیزی
 
در آرزویِ یک دلِ بی‌ آرزو گذشت
عمری، ولی محال بُوَد آرزویِ ما...

#عماد_خراسانی
 
گو جراحت کهنه شو، ما از علاج آسوده‌ایم
دَرد گو ما را بِکُش، در فکرِ درمان نیستیم...

#وحشی_بافقی
 
به‌هر ضربت که از تیغِ نگاهش سوختم داغی
که گر روزی نمانَد زخمِ او، مانَد نشان آخر...

#طالب_آملی
 
کاش که در قیامتش بارِ دگر بدیدمی
کانچه گناهِ او بُوَد من بکشم غرامتش..

#سعدی
 
می‌خواهمت که خواستنی‌تر ز هر کسی
کو واژه‌ای که ساده‌تر از این بیان کنم...

#سیمین_بهبهانی
 
"وحشی" ببین اندوهِ دل، وز سخت‌جانی دم مزن
کز هم بپاشد کوه را، اندوهِ جان‌فرسایِ تو...

#وحشی_بافقی
 
عقب
بالا