Follow along with the video below to see how to install our site as a web app on your home screen.
یادداشت: This feature may not be available in some browsers.
انجمن ناولز
✦ اینجا جایی است که واژهها سرنوشت میسازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم میشکند! ✦
اگر داستانی در سینه داری که بیتاب نوشتن است، انجمن رماننویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بیهیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار!
.
سلام سلام
من قصد دارم خلاصه رمان هایی که از نظرم جالب و خواندنی بودن رو اینجا بزارم میتونید بخونید بعد نظرتون رو با من به اشتراک بزارید اما توی این تاپیک ارسال نکنید.
ممنونم
|مدیریت تالار کتابخوانی انجمن ناولز|
خلاصه:
دو همسایه با دو دنیا و عقیده متفاوت! یه دختر قرتی و باکلاس که زندگیش نظم خاصی داره. و یک پسر لات و ناخلف که کفتربازی یکی از تفریحاتشه. امااا هردو به یه چیزی عقیده دارن. اونم اینکه میتونن اون یکی رو به زانو دربیارن!! و از اون خونه که حق خودشون میدونن فراری بدن . سر کینه و لجبازی باهم ازدواج میکنن. هیچکدوم قصد کوتاه اومدن ندارن و هر راهی رو میرن تا اون یکی کم بیاره.
اما در آخر به جایی میرسه که ...
خلاصه :
در مورد دختری بی شیله پیله ساده و مهربون بنام جلوه ست که برعکس درون زیبا چهره اش زیبایی خاصی نداره و از اقبال جلوه تمام خانواده ی مادری او چهرههای زیبایی دارند مخصوصا امیروالا که باوجود مرد بودن خیلی مرد زیباییه انقدر که وقتی بعد سال ها به ایران برمی گرده و قصد ازدواج داره همه ی دخترای فامیل و آشنا در تلاشند که نظر امیر والا رو جلب کنند تا اونا انتخاب بشند. جلوه که باور داره هرگز انتخاب امیروالا نیست با خود واقعیش با امیروالا روبروئه انقدر که امیر والا عاشق زیبایی سیرت جلوه میشه و این تازه شروع زندگی زنی هست که خیلی از ما هستیم چرا؟ چراشو در داستانی بخونید که زندگی واقعی امیروالاست.
خلاصه :
داستان یک دختر از جنس تکه شکسته های قلب ، قلبی که هنوز که هنوز هست باز هم شکسته است ، نه فقط از عشق بلکه از آدم هایی دور اطرافش که فقط با زخم زبان بلکه با دستان خودشان ، زندگی را بر کام دختر که بیست سال بیش ندارد میزنند . زندگی تهی از عشق و نفرت ، نه کسی را دوست دارد و نه از کسی کینه ای به دل دارد ، فقط زندگی بدون مقصد در پیش گرفته ، با تمام وجود رنج و عذاب می کشد ولی جز لبخند چیزی نثار این مردمان به اصطلاح غمخوار نمی کند . یک دنیا پراز گله و شکایت ، یک دنیا گریه و بغض ، چه کسی این بغض ها را می شکند ؟ چه کسی تسکین قلب وی است و چه کسی نمک بر زخم قدیمی اش می پاشد . چه کسی زندگی را به او هدیه میدهد؟
دختری که بخاطر یک دلیل نامعلوم از عشقش جدا شده و الان باز هم بدون دلیل بازگشته رنج و عذاب میکشد و کسی ناجی این قصه میشود ؛ یک ناجی که خطرهای احتمالی رو قبول می کند
خلاصه:
لیلی دختری که بعد از فوت مادرش به علت خیانت پدرش تنها زندگی میکند و نسبت به مردان بدبین ست.
طی اتفاقی با پسری به نام امیر در عکاسی آشنا میشود.
امیر که شیفته او شده سعی در برقراری ارتباط با او را دارد که لیلی هر بار با ترفندی او را از خود میراند تا اینکه برای کار در شرکتی پذیرفته میشود و در کمال شگفتی درمی یابد امیر مدیرعامل آنجاست . امیر مدتها وقت صرف می کند تا بالاخره لیلی عاشق او میشود و قرار ازدواج میگذارند.
امیر برای پاره ای از کارهایش عازم لندن میشود ولی هرگز باز نمی گردد و بعد از چند ماه به لیلی اطلاع می دهد که ازدواج کرده.. لیلی دچار افسردگی میشود و سعی می کند زندگیش را متحول کند، او درسش را تا مقطع دکترا ادامه می دهد و 10 سال میگذرد، درحالیکه لیلی تبدیل به " بی تا " شده و استاد دانشگاه است با خانواده ای آشنا میشود که امیر ...
خلاصه :
یلدا (چینی فرجامی)
دختری که به تازگی پزشک زنان شده
بعد مدت ها دوری برمیگرده به خونواده
خونواده ای که همه پزشک هستن و خان زاده و کورد ...
یلدا گذشته ای داره که کابوس زندگیشه
اونو از چندتا از پسرای فامیل ترسونده
حالا دوباره بعد مدت ها باهاشون روبه رو میشه
از طرفی یلدا برخلاف خونواده ش که همه ثابت هستن
اسم فامیلش فرجامی و این براش سواله هیشکی بهش پاسخگو نیست و......
امیرطاها و شیدا از سالیان دور به یکدیگر علاقمندند و رابطه خویشاوندی بر این عشق دامن میزند . بعد از سالها با هم ازدواج میکنند و علیرغم بهانهگیریهای شیدا ، زندگی دلچسبی دارند . شیدا دو دوست همدورهی خودش دارد ک با هم قرار میگذارند تا سالها بعد در محلی ک با هم قرار گذاشتهاند، جمع شوند تا ببینند زندگی کدام یک روی خوش بیشتری دیده است و...