دنباله‌دار -ᎽᎪᏒᎪ- 🦋🍂

[NAZANIN]

بـهـ نـامـشـ وُ در پـنـاهـش

پنآهگآه ِ دِنجی برآیِ من-!
•
•
معنای ِ کلمهیِ یآرآ در زبان های مُختلف میشه،
قُدرتمند، پروانه ای کوچک وُ رهآ، فُرصت، اولین شکوفه یِ بهآر!شُجاعت، جسارت وَ خط ِ اتصال دریآ به آسمآن در اُفُق!
،,،,،,
زندگی؟! آغاز ِ یِ رویاست! میدونم!
غروب؟! یِ تیکه از دُنیاست! میدونم!
​

---

به رسم ِ قدیم!

 

[NAZANIN]

امروز کاملاً آبی‌َم!

،
چکآوک!
+پرنده ای که مقصدش پرواز است از ویرانی لانه اش نمی هراسد! شهید آوینی​

 

[NAZANIN]

؛​

 

[NAZANIN]

من آدمِ شبم! آدمِ صدای جیرجیرک‌ها و سکوت! آدمِ قهوه دم‌کردن‌ها و در سکوت نوشیدن‌ها و کنار پنجره ایستادن‌ها و به خیابان خلوت و تاریک نگاه کردن‌ها...
من آدمِ شبم! آدمِ شب بیدار ماندن‌ها و شبانه به تمامِ کارها رسیدن‌ها. آدمِ لذت بردن از فقدان صداها، مشغله‌ها، آدم‌ها..
من آدمِ شبم! آدمِ خیال! آدمِ خیالبافی‌ها و خیال‌سازی‌ها و در وادی خیالات زیستن‌ها...​

نرگس صرافیان

 

[NAZANIN]

‏کلوخه‌ ی غم را، باید به آب دهان خیس کرد. و به زبان هی چرخاند و چرخاند و بعد فرو داد، گفتن ندارد!
هوشنگ گلشیری

 

[NAZANIN]

آخرین پرنده ام گرم بال و پر زدن! آسمونم رفته کوچ کرده از من…
​

 

[NAZANIN]

•
•
چکآوک رهآ شو...!
بقایای یک اشتیاق رقت انگیز را از خود دور کن. دُردانه‌ی خویش باش. خوبِ خوبِ خویش باش!

-عباس ناظرى

 

[NAZANIN]

+اگر نبودم مرا در چیزهایی که دوست دارم پیدا کُن!

چه میدانم! مثلاً آسمان را نگاه کُن، خورشید را ببین، پاییز را زندگی کُن، آفتاب را دوست بدار، آبی ها را گرامی بدان، شعر ها را بخوان، پرندگان و مِلودیشان را دنبال کُن، ماه را یاد کُن و پروانه ها را رهآ کُن، غروب را تماشا و طُلوع را نفس بکش! سُکوت و سُکوت را بزرگ بشمار!

 

[NAZANIN]

خوشا به کنجِ اتاقم، خوشا جهانِ خودم!

 

[NAZANIN]

طُلوع!​

ردپای نور را بگیر و بیا! من در منتهی الیهِ
طُلوع
، برای به دنیا آمدن جوانه ای، مشغول راز و نیازم.
-فاطمه نجفی

 

[NAZANIN]

خودتان را با کسانی که به خوبی خودتان نیستند درگیر نکنید!
خُلاصه که هر رهگذری در خور ِ دروازه یِ من نیست! ...

 

[NAZANIN]

بـهـ نـامـشـ وُ در پـنـاهـش

پنآهگآه ِ دِنجی برآیِ من-!
•
•
معنای ِ کلمهیِ یآرآ در زبان های مُختلف میشه،
قُدرتمند، پروانه ای کوچک وُ رهآ، فُرصت، اولین شکوفه یِ بهآر!شُجاعت، جسارت وَ خط ِ اتصال دریآ به آسمآن در اُفُق!
،,،,،,
زندگی؟! آغاز ِ یِ رویاست! میدونم!
غروب؟! یِ تیکه از دُنیاست! میدونم!
​

---

به رسم ِ قدیم!مشاهده فایل‌پیوست 3104​

⌝من کوچه‌ خلوتی را می‌خواهم، بی انتها برای رفتن، بی واژه برای سرودن و آسمانی برای پرواز کردن، عاشقانه اوج گرفتن، رها شدن...​

صالحی

 

[NAZANIN]

‹ چو تخته پاره بر موج، رها رها رها من! من رها... ›

 

[NAZANIN]

 

[NAZANIN]

مقصد پرواز!..​

 

[NAZANIN]

 

[NAZANIN]

من از برای مصلحت در حبس دنیا مانده‌ام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیده‌ام....​

 

[NAZANIN]

***
مانند اقیانوس بآش! آرآم اما عمیق! ​

 

[NAZANIN]

ماهی طِلا توی تُنگی بودی که هر روز نگات میکردم و ذوق بُزرگ شدنتو میکردم، منی که هم شنا بلد بودم هم آب بود ولی مسیرم فقط پرواز بود نه شنا! اصلا مو دریا شدوم، تو راه کج کردی
..مو با تو پرواز کردوم
تُو آب گِلی دیدی افتادی!
فکر میکردم هم آب هست هم شناگر خوبی هستی اما هر جایی شنا نمیکنی ماهی طِلا، ولی خُب فهمیدم از آب به دور بودی! رهات کردم توی آب گِل آلودی که واسه بودنش ذوق میکنی ، کسی که تو آب گل آلود شنا کنه رو چه به قدم زدن کنار دریا؟! مو میخواستوم دریا تو بشوم...
مو میخواستوم واست دریا بشوم، تو نذاشتی!

نازنین،الف
،
چکاوک ملودی ات را بنواز! در دور دست ها نور میبینی، دل تاریکی را رد کُن! بغض شکسته شده ات را کنار بزن! رها شو! پرواز کُن! دریا باش... دریایی زِ خوبی برای خودت!