با سلام خدمت کاربران عزیز انجمن ناولز
این تاپیک در خصوص نقد و بررسی رمان معمار گلوگله کو؟ حفره میخواهم اثر مهسا عادلی زده شده است و تمامی کاربران میتوانند در آن شرکت کنند
در انجمن ثبت نام کنید و در مورد این رمان گفت و گو کنید
نقد رمان معمار گلوکاه کو؟ حفره میخواهم
خلاصه:
«معمار گلوگاه کو؟! حفره میخواهم» روایتگر زندگی معلم جوان و دورگهای است، که برای فرار از گذشته دردآورش و نشانههای آن، به اردبیل پناه برده است.
فراری که او را در مقابل دختر ریزهمیزهای با موها و رنگ چشمهای عجیب قرار میدهد...
دنیز، مدیر مدرسهای است که امیرپارسا در آن مشغول به کار میشود.
بیخبر از آنکه این رویارویی زندگی هر دو شخصیت را دگرگون میسازد...
دنیز دختری با مشکلات خانوادگی و برادری که او را قبول ندارند و امیرپارسا مردی که احساسات و شوق زندگی را در او کُشتهاند!
رمانی روانشناسی، اجتماعی و خانوادگی و آمیخته با عشق...
(داستان به موضوع گرایش غیر طبیعی پرداخته است و یک زوج با گرایش غیرطبیعی دارد)
شخصیتهای اصلی:
دنیز: یه دختر فوق العاده مستقل، دوست داشتنی و حامی. برای تک تک شخصیتهای داستان مادر بود. میدونست هرجایی چه رفتاری داشته باشه و چهطوری رفتار کنه. یه دختر بالغ با موهای زال که خیلی دوست داشتنی بود. لقبش هم از سمت امیرپارسای قصه آلباتروس بود. یه مدیر مدرسهی خیلی خفن.
امیرپارسا: خب کراش اعظم، دبیر زبان کیوت و مهربون قصه. این آقا به معنای واقعی جنتلمن بود. یه مرد دو رگه ایرانی آلمانی که گذشته سختی داشته و توی گذشته مورد تجاوز قرار گرفته. امیرپارسا خیلی قوی بود. در برابر طوفان هایی که از سر گذرانده بود.
آرات: به معنای واقعی مظلوم! یه پسر با هیکل گنده و قد و بالای دوست داشتنی اما مظلوم.با گرایش متفاوت از بقیه آدما. مورد ظلم قرار گرفته از سمت خانواده و خیلی بیزبون. خیلی مهربون، خیلی زیاد بیسر و صدا و شیرین با لقب پرشین
آرات جان باریستا تشریف داشتن.
ساواش: خب ایشون هم که به ظاهر قلدر بود اما درونش مثل یه آب روون بود. شدید عاشق. به خاطر عشقش میتونست دست به هر کاری بزنه. یه پرستار دوست داشتنی.
آدالیا و طاها: پدر و مادر امیرپارسا. این دو نفر به معنای واقعی نشون ایستادن امیرپارسا بودن. اینکه امیرپارسا زمین نخورد تونست ادامه بده فقط و حمایت های این دو نفر بود.
یاشار: خب قطعا کاپ مزخرفترین
شخصیت میرسه به ایشون.
داستان از زبان راوی سوم شخص هستش.
داستان بعد از صد الی دویست صفحه اول خیلی جذاب و خفن تر میشه.
حین خوندن این کار خودم رو کلا کنارشون میدیدم.
این داستان مثل بقیه کارهای این نویسنده ژانر ثابتش روانشناختی و اجتماعی بود. از افسردگی و آگاهی نسبت به تجاوز آگاهی نسبت به افراد با گرایش غیر طبیعی حرف زده بود. داستان از دل جامعه بیرون اومده بود. شخصیت ها خیلی به جا و درست بهشون پرداخت شده بود. قلم خیلی روون و جذابی داشتن.
پایان خوش. پایانش رو خیلی دوست داشتم و اصلا کلیشه نبود.
این تاپیک در خصوص نقد و بررسی رمان معمار گلوگله کو؟ حفره میخواهم اثر مهسا عادلی زده شده است و تمامی کاربران میتوانند در آن شرکت کنند
در انجمن ثبت نام کنید و در مورد این رمان گفت و گو کنید
لینک رمان در سایت اصلی :
nvls.ir
این نقد فقط جنبه معرفی دارد و ممکن است حرفهای نباشد.اگر نقد شما حرفهای تر است لطفا ارسال کنیدرمان معمار گلوگاه کو؟ حفره میخواهم | مهسا عادلی - ناولز
دانلود pdf رمان معمار گلوگاه کو؟ حفره میخواهم اثر مهسا عادلی نسخه بدون حذفیات و اورجینال در سایت ناولز من امیرپارسا توکلیم یه معلم زبان دورگه که برای فرار از

نقد رمان معمار گلوکاه کو؟ حفره میخواهم

«معمار گلوگاه کو؟! حفره میخواهم» روایتگر زندگی معلم جوان و دورگهای است، که برای فرار از گذشته دردآورش و نشانههای آن، به اردبیل پناه برده است.
فراری که او را در مقابل دختر ریزهمیزهای با موها و رنگ چشمهای عجیب قرار میدهد...
دنیز، مدیر مدرسهای است که امیرپارسا در آن مشغول به کار میشود.
بیخبر از آنکه این رویارویی زندگی هر دو شخصیت را دگرگون میسازد...
دنیز دختری با مشکلات خانوادگی و برادری که او را قبول ندارند و امیرپارسا مردی که احساسات و شوق زندگی را در او کُشتهاند!
رمانی روانشناسی، اجتماعی و خانوادگی و آمیخته با عشق...
(داستان به موضوع گرایش غیر طبیعی پرداخته است و یک زوج با گرایش غیرطبیعی دارد)
شخصیتهای اصلی:







شخصیت میرسه به ایشون.


حین خوندن این کار خودم رو کلا کنارشون میدیدم.


آخرین ویرایش: