Follow along with the video below to see how to install our site as a web app on your home screen.
یادداشت: This feature may not be available in some browsers.
انجمن ناولز
✦ اینجا جایی است که واژهها سرنوشت میسازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم میشکند! ✦
اگر داستانی در سینه داری که بیتاب نوشتن است، انجمن رماننویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بیهیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار!
.
گاهی اوقات حس میکنید که حالتان بد است؛ ولی به جای آنکه هوایی عوض کنید، درست میروید سراغ پلیلیست غمگینترین آهنگها و حال خودتان را بدتر میکنید. نمیدانیم اسم این کار را چه بگذاریم، اما معادل همین کار را میتوانید با انیمههای غمانگیز انجام دهید. سازندگان انیمه خیلی اوقات عاشق این هستند که مخاطبان خود را به گریه بیندازند. از درامهای صمیمی دربارهی عشق جوانی گرفته، تا احساسات بیپاسخ و درامهای رابطهای تا داستانهای جدیتری که مسائلی چون مرگ، جنگ و بیماری را مورد بررسی قرار میدهند، انیمهها به شیوههای بیشماری توانستهاند قلبهای بینندگان را بشکنند و آنها را به گریه وادارند. برای هر کسی که طرفدار داستانهای دلخراش و غمانگیز است و دنبال انیمههای تازهای میگردد تا همزمان با کاراکترهایش مثل ابر بهاری اشک بریزد، انیمههای برجستهای را در این لیست آوردهایم که دربارهی موضوعات واقعا غمانگیزی هستند و در میانشان داستانهای تاریکی وجود دارد. شک نکنید که این انیمهها قطعا به نحوی بر قلب و روح شما تأثیر میگذارند.
انیمهها را میتوان به عنوان یک قالب عالی برای داستانسرایی در نظر گرفت که کار فوقالعادهای در برانگیختن طیف وسیعی از احساسات انجام میدهند. یک انیمهی غمانگیز میتواند گواهی باشد بر توسعهی شخصیتی عالی؛ به این دلیل که شخصیتها در زندگیاشان مراحلی چون غم از دست دادن عزیزان، خیانت و افسردگی را تجربه میکنند که برای خیلی از ما ملموس است و میتوانیم با داستان ارتباط بگیریم. توجه داشته باشید که در ادامه داستان برخی از این انیمهها لو میرود و با توجه به موضوع غمانگیز آنها، که بر مسائلی چون خیانت، افسردگی، خودکشی و مانند آنها تمرکز میکنند، ممکن است برای همه مناسب نباشند.
جایی فراتر از جهان (A Place Further Than the Universe)
سال پخش: ۲۰۱۸
تعداد اپیزودها: ۱۳
کارگردان: آتسوکو ایشیزوکا
امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۸.۲ از ۱۰
امتیاز مایانیمهلیست به سریال: ۸.۵ از ۱۰
جایی فراتر از جهان» داستان گروهی از دختران دبیرستانی را دنبال میکند که به سفری به قطب جنوب میروند. هر کدام از دختران دلایل متفاوتی برای شروع این سفر دارند؛ یکی از آنها میخواهد زندگی را پیش از آنکه به دانشگاه برود به شکلی تمام و کمال تجربه کند، یکی دیگر به خاطر غم از دست دادن عزیزی تصمیم به این سفر میگیرد. این انیمه یک انیمه از نوع برشی از زندگی است با ریشههایی عمیق در واقعیت برای شخصیتهایی که به راحتی میتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید. شخصیتهای اصلی انیمهی «جایی فراتر از جهان» هر کدام تراماها و پسزمینههای داستانی غمانگیز منحصربهفردی دارند که آنها را به سفر به قطب جنوب ترغیب میکند.
برای مثال، شیراسه را داریم که حاضر نیست از دست دادن مادرش را، که سه سال پیش در قطب جنوب ناپدید شده، بپذیرد و به شدت مشتاق است به آنجا سفر کند و مادرش را ببیند که هنوز زنده است. کیماری که از زندگی بیمعنی و کسلکنندهی خود خسته است احساس میکند جوانیاش را تلف میکند و خیلی از این قضیه وحشت دارد، اما اضطرابش هر بار جلوی او را میگیرد که بخواهد دست به یک کار خارج از محدودهی امنش بزند. هیناتا پس از بدرفتاری تیم دوومیدانی مدرسه، به درس خواندن در خانه روی آورده و فقط میخواهد بفهمد دوستی واقعی چه احساسی دارد. یوزوکی یک بازیگر کودک است که مادرش فکر میکند به نفعش خواهد بود اگر او برای ضبط ویدیوهایی به قطب جنوب سفر کند، چیزی که یوزوکی در ابتدا به شدت با آن مخالف است تا اینکه توسط سه دختر دیگر متقاعد میشود. دختران در طول سفر مشترک خود با مبارزات غیرمنتظرهای روبرو میشوند و به نتیجهگیریهای ویرانگری میرسند. «جایی فراتر از جهان» فراتر از انیمههای غمانگیز معمول، شما را همزمان به یک سفر روایی و احساسی میبرد.
با اینکه انیمههای غمانگیز بسیاری وجود دارند که با موضوعات تاریکی چون مرگ دست و پنجه نرم میکنند، منحصر به فرد بودن داستان انیمه «اتحاد هایبانه» در این است که شخصیتها در حقیقت مردهاند و خود را در زندگی پس از مرگ مییابند. هایبانهها اساسا روحهایی هستند که زود مردهاند یا بدون رسیدن به هدف خود فوت کردهاند، که باید یاد بگیرند خودشان را بپذیرند و ببخشند، آن هم در حالی که منتظر روز پرواز خود هستند. منظورمان از روز پرواز زمانی است که هایبانهها به طور علنی از پل صراط میگذرند. «اتحاد هایبانه» یک زاویه دید کاملا تازه به موضوع زندگی پس از مرگ است.
این انیمهی غمانگیز بسیاری از داستانهای خود را پیرامون مفاهیم گناه و گناهکاری متمرکز کرده است. هایبانههایی که هنوز احساس گناه دارند، خاطراتی را تجربه میکنند که احساسات ناراحتکنندهای را در آنها میپروراند. اینها قطعاتی از خاطرات زندگی گذشتهی خودشان است که احساسات پشیمانی را در آنها ایجاد میکند و هایبانه را در چرخهای از تأمل فرومیبرد. همزمان، هایبانهها باید تلاش کنند نفرین خود را بشکنند و خودشان را از دست گناهی که مرتکب شدهاند رها کنند. اگر آنها نتوانند در روز موعود خودشان را به موقع برسانند، به عنوان هایبانههای شکستخورده در نظر گرفته شده و از شهر تبعید میشوند.
وقتی یک حادثهی وحشتناک، یک بچهی دبیرستانی به نام هاروکا سوزومیا را در کما قرار میدهد، دوستپسرش تاکایوکی نارومی توسط دوست هاروکا دلداری داده میشود. اما این آغاز شکلگیری یک رابطهی صمیمی بین دو این دو است. با تمام دشواریهای که این دو در غم غیاب دوستشان متحمل میشوند، یک روز هاروکا به طور غیرمنتظره از کما بیدار شده و حالا تاکایوکی باید بین دختران فقط یکی را انتخاب کند، تصمیمی که معلوم میشود تقریبا غیرممکن است. این انیمهی غمانگیز روابط پیچیدهی دوران نوجوانی را بررسی میکند و به اهمیت وفاداری میپردازد. انیمهی «رامبلینگ هارتز»، که در ژاپن به عنوان «ابدیتی که آرزویش را داری» شناخته میشود، یکی از انیمههای عاشقانه، دراماتیک و غمانگیز است که از بازی ویدیویی «کیمی گا نوزومو این» اقتباس شده است. این داستان تراژیک چرخشها و پیچشهای غیرمنتظرهی فراوانی دارد، با شخصیتهایی که به خوبی توسعه یافتهاند و نمیتوانید در یک طیف اخلاقی، مشخص کنید کدامشان آدم بد داستان یا آدم خوبهی داستان به حساب میآیند. این از کاراکترهای «ابدیتی که آرزویش را داری» یک سری شخصیت واقعی با دغدغههای واقعی ساخته است؛ درست همانطور که در دنیای واقعی هم نمیتوان آدمها را قهرمان یا شرور نامید. با داستانی پر از خیانت و تراژدی که قلب بیننده را میشکنند، باید خودتان را برای یک گریهی درست و حسابی آماده کنید؛ چون ممکن است تا پایان انیمه دیگر نگاهتان به خیلی از شخصیتها عوض شده باشد.
افسردگی و افکار خودکشی چیزهایی هستند که کاراکترهای انیمه «نارنجی» را درگیر خودشان کردهاند. در این انیمهی نوجوانانه، تاکامیا ناهو ۱۶ ساله نامهای دریافت میکند که به نظر میرسد از سمت خودش در آینده به خودش در گذشته فرستاده شده. در این نامه تاکامیا از خودش میخواهد کمک کند تا بتوانند جلوی مرگ همکلاسی جدیدش کاکرو را بگیرند. ناهو و دوستانش، که نامههای مشابهی دریافت کردهاند، باید با هم کار کنند تا اشتباهات خود را دریابند و تعاملات خود با کاکرو را بهتر کنند؛ چون تصمیمات آنها نقش عمدهای در افسردگی کاکرو دارد. همانطور که از کلیت داستان «نارنجی» برمیآید، «نارنجی» از انیمههای غمانگیز و افسردهای است که از موضوعات سنگین دوری نمیکند و واقعیتهای مقابله با افسردگی، افکار خودکشی و غم و اندوه را نشان میدهد.
ممکن است روزی احساس کرده باشید که در افسردگی دوست یا یکی از عزیزانتان سهمی دارید، شاید هم از اینکه او رفته و شما ماندهاید، احساس شرمساری و گناه میکنید. پشیمانی و گناه دقیقا همان احساساتی هستند که در مرکز داستانهای اصلی این انیمه قرار میگیرند. کاکرو برای مرگ مادرش احساس مسئولیت میکند؛ موضوعی که اگر رویدادها همینطور دستنخورده باقی بمانند، در نهایت به مرگ کاکرو منجر میشود. ناهو و بقیهی دوستان کاکرو هم احساس گناه میکنند چون طبق این نامهها، اگر کاکرو دست به خودکشی بزند، این بدین معنی است که آنها هم در مرگ او سهمی داشتهاند. انیمه حتی نشان میدهد که چگونه لحظات کوچک بین دوستان بر کاکرو تأثیر گذاشته، آن هم درست موقعی که او با بیماری روانی دست و پنجه نرم میکرده است. «نارنجی» با استفاده از داستانسرایی تأثیرگذار، فراگیر و احساسی خود به بینندگان میآموزد که در نهایت تنها کسی که میتواند شما را نجات دهد خودتان هستید.
«شیطانکش» شخصیتهای اصلی خود را در سختترین آزمونها قرار میدهد. «شیطانکش» داستان یک خواهر و برادر را دنبال میکند که در مأموریتی برای انتقام از کشتار خانوادهاشان و نابودی شیاطین هستند. تانجیرو و نزوکو کامادو از بچههای معمولی که در انیمهها میشناسید، مرگهای بیشتری را به چشم خود دیدهاند و حتی چندتایی از آن مرگها هم به دست خودشان بوده است. اما این خواهر و برادر یاد گرفتهاند که از دردها عبور کنند تا به دشمن خود، موزان کیبوتسوجی برسند. تانجیرو و نزوکو در طول راه کمکهای زیادی دریافت میکنند؛ اما بسیاری از دوستانشان به خاطر زخمهایی که در جنگ با شیاطین برمیدارند تسلیم میشوند یا تصمیم میگیرند راههای جداگانهای را پیش بگیرند. یکی از غمانگیزترین مرگها در انیمهی «شیطانکش» مرگ میتسوری کانروجی بود که به خاطر زخمهای مرگبار نبرد جان خود را از دست داد و در حالی که منتظر بازگشت عشق خود بود درگذشت. در لحظات قابل توجه دیگر در انیمه، شیاطین در لحظات آخر خود به عنوان روحهای گمشدهای درمیآیند که به دنبال جایی برای تعلق هستند. «شیطانکش» یکی از انیمههای شدیدا غمانگیز و تراژیک است؛ در واقع، از تراژدی شروع میشود و به سمت تراژدی میرود و در عین حال، یک داستان گیرا و تأثیرگذار ارائه میدهد.
«انگل: قاعده کلی» یک انیمهی ترسناک دربارهی گونهای بیگانه و تهاجمی یعنی انگلها یا پاراسایتها است که به زمین میآیند تا از انسانها تغذیه کنند. پاراسایتها معمولا به مغز انسان متصل میشوند و از آنها برای شکار استفاده میکنند. این انگلها همچنین بدن میزبان خود را به شکل هیولاهایی واقعا زشت با تیغهها و صدها دندان درمیآورند. به دلیل طبیعت این موجودات بیگانه، شخصیتهای متعددی در انیمه سرنوشتی جز این ندارند که یا خورده شده یا توسط انگلها تسخیر شوند. کانا کیمیشیما، دوست شخصیت اصلی شینیچی، توسط یک انگل در یک لحظهی شوکآور کشته میشود که یکی از غمانگیزترین لحظات انیمههای دهه ۲۰۱۰ محسوب میشود و نمایش وحشت، غم و اندوه کامل برای دوستان از دست رفته در طول انیمه «انگل: قاعده کلی» را به یکی از غمانگیزترین انیمههای تمام دوران تبدیل میکند.
«فراموششده» یک انیمه با محوریت سفر در زمان و داستانی هیجان انگیز و روانشناختی است که ماجرای مرد بیکار بیست و نه سالهای به نام ساتورو فوجینوما را دنبال میکند. ساتورو به طور تصادفی در زمان جا به جا میشود و حالا باید از این فرصت استفاده کند تا اشتباهات را راست و ریست کرده و مردم را از سرنوشتهای وحشتناک نجات دهد که در انتظارشان است و وقتی از سرنوشت وحشتناک حرف میزنیم، چیزهایی شامل قتل هم در آن میگنجد. «فراموششده» ساروتو را در وضعیت دلخراشی قرار میدهد. او باید سه نفر از همکلاسیهایش که کشته شدهاند را نجات دهد و بفهمد قاتل چه کسی بوده است. این یک وظیفهی دشوار است؛ اما حتی از آن هم غمانگیزتر، رابطهی ساتورو با دوستش کایو هینازوکی است که ناراحتکنندهترین لحظات نمایش را نشان میدهد. در قلب این انیمه کایو قرار دارد؛ یعنی بار احساسی اصلی «فراموششده» روی کاراکتر کایو است که داستانش با تراژدی گره میخورد؛ چرا که کل ماجرا به نظر میرسد بر روی او، خانوادهاش و نیاز او به تعلق داشتن متمرکز میشود.
مثل انیمهی «هایانه رنمی»، «رژه مرگ» هم یکی از انیمههای غمانگیز روانشناختی دربارهی زندگی پس از مرگ است. در انیمه دسیم را دنبال میکنیم؛ یک موجود بیطرف که صاحب بار خودش است، جایی که افرادی که مردهاند در بازیهای مختلف با یکدیگر رقابت میکنند تا ببینند سرانجام روح آنها از کجا سر در خواهد آورد. فارغ از نتیجهی این بازیها، فقط از یک چیز مطمئن هستیم و آن اینکه بالاخره بازی برای یک سمت آن خیلی بد تمام خواهد شد. علاوه بر رقابتهای نفرتانگیزی که در «رژه مرگ» جریان دارد، این انیمه مسائل عمیقتری را بررسی میکند و به سؤالاتی درباره خوبی و بدی و معنای انسان بودن میپردازد. در همان اوایل داستان، زوج جوانی به نامهای تاکاشی و ماچیکو خود را در یک بازی مرگ مییابند. پس از یک سوءتفاهم که به قیمت جان آنها تمام میشود، تاکاشی خودشان را از یک صخره پایین انداخته است و حالا این دو باید در این رقابتهای وحشتناک شرکت کنند. این انیمهی روانشناختی، که مفاهیم قضاوت و تناسخ را نشان میدهد، با یک پایانبندی تلخ و شیرین به آخر داستان خود میرسد، که آن را بیش از پیش غمانگیز میکند.
به سوی جنگل کرمهای شبتاب (To the Forest of Firefly Lights)
سال پخش: ۲۰۱۱
کارگردان: تاکاهیرو اوموری
امتیاز کاربران IMDb به سریال: ۷.۸ از ۱۰
امتیاز مایانیمهلیست به سریال: ۸.۳ از ۱۰
«به سوی جنگل کرمهای شبتاب» (که به زبان اصلی «هوتاروبی نو موریه» نام دارد) یک انیمهی شوجو دربارهی عشق ممنوعه است که مخاطبان هدف خود را دختران جوان قرار میدهد. وقتی دختر شش سالهای به نام هوتارو تاکهگاوا در جنگل گم میشود، گین، یک روح که رفتار دوستانهای دارد، به او کمک میکند تا به خانوادهاش ملحق شود. او سال به سال برای دیدن این روح بازمیگردد و رابطهاشان همزمان با رشد و بزرگ شدن او پیشرفت میکند. هوتارو و گین به تدریج درگیر یک رابطهی رمانتیک میشوند؛ اما عاشق یک روح شدن سختیهایش خودش را دارد؛ مثل اینکه آنها هرگز نمیتوانند یکدیگر را لمس کنند؛ چراکه گین در صورت لمس دیگران از بین میرود.
«به سوی جنگلهای کرم شبتاب» یکی از انیمههای شیرین رمانتیک اما غمانگیز است که از عشق و زودگذر بودن زندگی حرف میزند. دقیقا زمانی که رابطهی در حال شکوفایی هوتارو و گین دارد جان میگیرد، گین به طور تصادفی یک پسر جوان را لمس میکند و این روح، زودتر از زمانی که فکر میکردیم از بین میرود. حالا هوتارو باید با از دست دادن ناگهانی عشق طولانی مدت خود کنار بیاید. «به سوی جنگلهای کرم شبتاب» نشان میدهد که مدت زمانی که این دو نفر با هم به اشتراک میگذارند برایشان ارزش زیادی دارد، حتی اگر دیگر نتوانند با هم باشند.
داستانهایی که دربارهی سرنوشت حرف میزنند زیاد در انیمه پیدا میشوند و چیز جدیدی به حساب نمیآیند؛ اصلا میتوان همین قضیهی سرنوشت را یکی از کلیشههای ژانر درام و رمانتیک در انیمهها در نظر گرفت. با این حال، «نام تو» از یک دیدگاه جدید به آن میپردازد، که آن را به یکی از غمانگیزترین فیلمهای انیمهای تبدیل میکند. این فیلم داستان میتسوها مییامیزو و تاکی تاچیبانا، دانشآموزان دبیرستانی با زندگیهای معمولی را دنبال میکند. میتسوها میخواهد در توکیو زندگی کند، اما توانایی مالی آن را ندارد. تاکی تلاش میکند تا در حالی که کار پارهوقت انجام میدهد، تحصیلات خود را هم ادامه دهد اما این کار سختتر از آن چیزی است که تاکی در آغاز فکر میکرد. این دو شخصیت و دغدغههای آنها به شدت برای همهی ما ملموس هستند و برای همین داستانشان هم با ما ارتباط برقرار میکند. دست سرنوشت روزی باعث میشود که این دو بدنهایشان را عوض کنند؛ آن هم درست پیش از یک فاجعهی طبیعی ویرانگر. این ماجرا تاکی و میتسوها را به هم پیوند میزند.
در ظاهر، «ساخته شده در آبیس» مثل یک انیمه بامزه با شخصیتهای کوچک و دوستداشتنی به نظر میرسد. اما طراحی شخصیتها طعمههایی هستند تا مخاطبان را از ماهیت واقعی به شدت غمانگیز این انیمه دور کنند. این داستان، دختری جوان به نام ریکو را دنبال میکند که آرزو دارد مانند مادرش به عنوان یک وایت ویسل (White Whistle) راه او را ادامه دهد. این دختر با رباتی که همراهش است برای پیدا کردن مادرش به راه میافتد. با این حال، هرچه ریکو مثل مادرش بیشتر به عمق آبیس فرو میرود، حقایق بیشتری دربارهی این آبیس و وحشتهایی که غارتگران غار با آن روبرو بودهاند، میآموزد. شخصیتهای محبوب طرفداران یکی پس از دیگری در طول مسیر میمیرند، آن هم به شیوههایی ناراحتکننده و وحشیانه. این انیمهی غمانگیز بسیار آزاردهنده است؛ مخصوصا که کاراکترهای آن طراحیهای بامزهای دارند و پذیرش اینکه بلایی سرشان بیاید واقعا دشوار. برای همین «ساخته شده در آبیس» را فقط باید کسانی ببینند که فکر میکنند کشش ذهنی آن را دارند و قرار نیست وسط انیمه جا بزنند.