- تاریخ ثبتنام
- 4/4/25
- نوشتهها
- 246
- موضوع نویسنده
- #1
عنوان: حریق خزان بود
شاعر: زری
ژانر: تراژدی، عاشقانه
قالب: نو
مقدمه:
میخواهم در زمینی پر از گلهای پیچک
به دست خود، ز عشق تو گل رُزی بکارم
تا رازهای نهفته در آن را با دستان خود، بچینم
و چون ماهی در آب زلال دریا، لحظهای آرام گیرم
من از یک لحظه خندیدن و ساعتها گریستن، بیزارم
مرا خوشتر از آنکه، ز عشق پرندگان عاشق آواز خوانم
پس از اشکی که ز دلتنگی و فراق عشق، از چشمانم چکد
آرزویم این است که از پیکر بیجانم، خونِ روانه چکد
ای آسمانِ بیکران و ستارگان خفتهگان
به سخن دل که با آهِ جانسوزیست، گوش بسپارید!
بنگرید که زنی خندان، با چشمانی گریان، به سویتان میآید.
شاعر: زری
ژانر: تراژدی، عاشقانه
قالب: نو
مقدمه:
میخواهم در زمینی پر از گلهای پیچک
به دست خود، ز عشق تو گل رُزی بکارم
تا رازهای نهفته در آن را با دستان خود، بچینم
و چون ماهی در آب زلال دریا، لحظهای آرام گیرم
من از یک لحظه خندیدن و ساعتها گریستن، بیزارم
مرا خوشتر از آنکه، ز عشق پرندگان عاشق آواز خوانم
پس از اشکی که ز دلتنگی و فراق عشق، از چشمانم چکد
آرزویم این است که از پیکر بیجانم، خونِ روانه چکد
ای آسمانِ بیکران و ستارگان خفتهگان
به سخن دل که با آهِ جانسوزیست، گوش بسپارید!
بنگرید که زنی خندان، با چشمانی گریان، به سویتان میآید.