بر باد رفته | مارگارت میچل

[TELMATELMA is verified member.]

 

[TELMATELMA is verified member.]

پ.ن: این رمان در آمریکا و نیمه دوم قرن ۱۹ اتفاق میوفته وقتی که اونجا جنگ و آشوب هست و آتش ناامنی همه جا رو گرفته.
ما با اسکارلت آشنا می‌شیم دختری که برخلاف اتفاقات دور و برش کاملا رمانتیکه و دید عاشقانه‌ای داره. خیلی مغروره و این غرور با احساساتش کاملا در تضاده.
اون توی عشقش با اشلی شکست می‌خوره چون اشلی یکی از دختران طایفه خود یعنی ملانی رو دوست داره و همین باعث تحریک اسکارلت میشه و طی یه تصمیم عجولانه، روز نامزدی اشلی و ملانی درخواست برادر ملانی رو برای ازدواج قبول میکنه و به شهر اونا میره.
ولی خب جذابیت داستان با ورود رت باتلر شروع میشه، مطمعنم همه بهش علاقه دارین اون شخصیت، قوی، مغرور، سیاسی و رک و البته گاهی آزاردهنده یکی از دلیل‌نایی بود که باعث می‌شد من از رمان چشم نگیرم!
احساسات عمیقی که نویسنده بهش پرداخته واقعا گیراست. پایان بندیش رو نمیشد حدس بزنم و دلم می‌خواست یکی بیاد و ادامش بده! علاقه عمیق رت باتلر به دخترش جذااب‌ترین قسمت داستان بود برای من و بعد از فوت شدن دختر کوچولو، داغون شدن بارتلر هم ناراحت کننده‌ترین...