انجمن ناولز

✦ اینجا جایی است که واژه‌ها سرنوشت می‌سازند و خیال، مرزهای واقعیت را درهم می‌شکند! ✦ اگر داستانی در سینه داری که بی‌تاب نوشتن است، انجمن رمان‌نویسی ناولز بستری برای جاری شدن قلمت خواهد بود. بی‌هیچ مرزی بنویس، خلق کن و جادوی کلمات را به نمایش بگذار! .

ثبت‌نام!

متفرقه [~ تلـــخ نـویـــس ~]

متفرقه
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ تحمل نمیکنند
ﯾﮑﯽ ﺗﺎﺏ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ
ﯾﮑﯽ ﻣﯽﺷِﮑﻨﺪ ...
ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ نمی شکنند
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ می شود
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ
 
بگـذار برآیِ چنـد لحظـہ هم که شُـده غـرق بآشَم ..
غـرق در اوجِ یِکــــ خیـآل ..
خیـآلِ اینڪـہ یکی هم در ایـن دنیـآ هستـــــ که
مَرآ انـدکـے دوستــــ داشته بآشَـد
 
پایانی برای قصه ها نیست
نه بره ها گرگ میشوند نه گرگها سیر
خسته ام از جنس قلابی آدمها
دار میزنم خاطرات کسی را که مرا دور زده
حالم خوب است
اما گذشته ام درد میکند
 
می کَنم الفبا را ، روی لوحه ی سنگی
واو مثل ویرانـــــی ، دال مثـل دلتنـــگی
بعد از این اگر باشم در نبود خواهم بود
مثل تاب بیـــتابی مثل رنگ بیرنــــــگی
 
خدا می داند
چند نفر
همین ساعت ها
توی اتاقشان باران می آید
سیل راه می افتد و
فردا صبح
مجبورند با لبخند
تظاهر کنند
که هرگز دلشان
برای هیچ کسی تنگ نمی شود...
 
مـادربزرگـم آخـر همـه ی تلفن هـایش می گفت:
کـاری نداشتم که...
زنگ زده بـودم صدایتـان را بشنـوم!
مـا هم که جوان و جـاهل...
چـه می دانستیم صـدا با دلِ آدم چـه می کند
 
اصلاً هرچه کینه از جمعه ها داریم را باید سر شنبه ها خالی کنیم
شنبه ها را باید آنقدَر پر انرژی باشیم
آنقَدر همه را دوست داشته باشیم
تا مابقیِ روزهای هفته،خجالت بکشند...
 
عقب
بالا